شمارهٔ ۱۴
قومی به هوای حج در قطع بیابانها
جمعی ز نشاط می در طوف گلستانها
وین طایفه دیگر با داغ غمت فارغ
هم از طرب اینها هم از طلب آنها
تا دل به تو شد بسته وز غیر تو بگسسته
خوردیم بسی خونها کندیم بسی جانها
تا دامن وصلت را آریم به کف روزی
ماییم و سر فکرت شبها به گریبانها
باشد پی هر دردی اندیشه درمانی
برد از دل ما دردت اندیشه درمانها
چندان به دلم تیرت جا کرد که بر سینه
چون سنگ زنم خیزد آواز ز پیکانها
در راه تو هر پیمان سدیست جدا جامی
پیمانه می بستان بشکن همه پیمانها
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قومی به هوای حج در قطع بیابانها
جمعی ز نشاط می در طوف گلستانها
هوش مصنوعی: گروهی برای انجام مراسم حج، در دل بیابانها جمع شدهاند و گروهی دیگر از شوق و شادی، در باغهای گلستان در حال خوشحالی و لذت بردن هستند.
وین طایفه دیگر با داغ غمت فارغ
هم از طرب اینها هم از طلب آنها
هوش مصنوعی: این گروه از مردم نه تنها از درد و غم تو بیخبرند، بلکه نسبت به شادیهای خود نیز بیتوجهاند و از خواستههای دیگران هم غافلند.
تا دل به تو شد بسته وز غیر تو بگسسته
خوردیم بسی خونها کندیم بسی جانها
هوش مصنوعی: دل ما به تو وابسته شده و از دیگران جدا گشته است. در این مسیر، درد و رنجهای بسیاری را تحمل کرده و جانهای زیادی فدای تو کردهایم.
تا دامن وصلت را آریم به کف روزی
ماییم و سر فکرت شبها به گریبانها
هوش مصنوعی: ما در روزها در پی آن هستیم که بتوانیم به وصالت دست یابیم، اما شبها تمام فکر و ذکرمان معطوف به دلتنگیها و غمهایمان است.
باشد پی هر دردی اندیشه درمانی
برد از دل ما دردت اندیشه درمانها
هوش مصنوعی: برای هر دردی باید فکری برای درمان پیدا کرد، پس از دل ما درد و اندیشههای دارویی برای درمانها بیرون نمیرود.
چندان به دلم تیرت جا کرد که بر سینه
چون سنگ زنم خیزد آواز ز پیکانها
هوش مصنوعی: درد تو به حدی در قلبم نشسته که حتی سنگینترین احساسات را هم از دل بروز میدهد و صدای تیرها را در سینهام حس میکنم.
در راه تو هر پیمان سدیست جدا جامی
پیمانه می بستان بشکن همه پیمانها
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، هر وعدهای که داده شده، مانعی است که باید کنار بزنیم. پس بیفشان و پیمانهات را پر کن، و همه عهدها را بشکن.