شمارهٔ ۱۳۱
آنکه گل را غیرت از لطف تن او خاسته ست
چاک جیب غنچه از پیراهن او خاسته ست
می رود دامن کشان چون گل بهاران وین همه
لاله و نسرین به باغ از دامن او خاسته ست
کی شود سوز قتلیش کشته زیر تیره خاک
زانکه این آتش ز جان روشن او خاسته ست
چون تواند عاشق از طوق وفایش سر کشید
قمری آسا طوق او از گردن او خاسته ست
چشمه چشمه زخم تیرش بر تن من گشته چشم
هرکجا گردی ز راه توسن او خاسته ست
شهر پر غوغا شده ست از فتنه مردم کشان
این همه فتنه زچشم پر فن او خاسته ست
از شکاف سینه جامی می کشد هر لحظه آه
آتشی دارد که دود از روزن او خاسته ست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنکه گل را غیرت از لطف تن او خاسته ست
چاک جیب غنچه از پیراهن او خاسته ست
هوش مصنوعی: آنکه زیبایی و لطافت خود را به گل نسبت داده است، جیب غنچه به خاطر زیبایی او پاره شده است.
می رود دامن کشان چون گل بهاران وین همه
لاله و نسرین به باغ از دامن او خاسته ست
هوش مصنوعی: او مانند گلی در فصل بهار به آرامی میرود و این همه گلهای لاله و نسرین از دامن او به باغ روییدهاند.
کی شود سوز قتلیش کشته زیر تیره خاک
زانکه این آتش ز جان روشن او خاسته ست
هوش مصنوعی: کی از یاد میرود قتلی که در زیر خاک به خواب رفته است، در حالی که این آتش، از جان او شعلهور شده است؟
چون تواند عاشق از طوق وفایش سر کشید
قمری آسا طوق او از گردن او خاسته ست
هوش مصنوعی: عاشق چگونه میتواند از قید و بند وفای محبوبش رهایی یابد، زمانی که مانند قمر، آن قید و بند از گردن او جدا نشده است؟
چشمه چشمه زخم تیرش بر تن من گشته چشم
هرکجا گردی ز راه توسن او خاسته ست
هوش مصنوعی: مجروحیت تیر چشمه، زخمی بر بدن من ایجاد کرده است و هر جا که نگاه میکنم، نشانههایی از سوارکار او دیده میشود.
شهر پر غوغا شده ست از فتنه مردم کشان
این همه فتنه زچشم پر فن او خاسته ست
هوش مصنوعی: شهر به هم ریخته و پرسر و صدا شده است به خاطر مشکلاتی که مردم به وجود آوردهاند. این همه آشفتگی ناشی از چشمان پر از فریب اوست.
از شکاف سینه جامی می کشد هر لحظه آه
آتشی دارد که دود از روزن او خاسته ست
هوش مصنوعی: از درون سینه، هر لحظه اشکی جاری میشود. در دل، آتشی شعلهور است که دود آن از روزنهای به بیرون میآید.