گنجور

شمارهٔ ۱۳۰

یار دروغ وعده بیباک من کجاست
شادی رسان خاطر غمناک من کجاست
هستم ز عقل و دعوی ادراک او بجان
آشوب عقل و آفت ادراک من کجاست
چاکم فتاد در جگر از زخم تیغ هجر
تا آن رفوگر جگر چاک من کجاست
مردم ز عشق و خاک وجودم به باد رفت
کس پی نمی برد که کنون خاک من کجاست
آتش همین به خرمن پاکان زند غمش
آن شعله درخور خس و خاشاک من کجاست
زآسیب زهر هجر مرا جان به لب رسید
آن از دولب خزانه تریاک من کجاست
جامی شکار تیر اجل گشت و آن سوار
هرگز نگفت آهوی فتراک من کجاست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار دروغ وعده بیباک من کجاست
شادی رسان خاطر غمناک من کجاست
هوش مصنوعی: دوستی که به من وعده‌های دروغین می‌داد، کجا رفته؟ و خوشی‌ای که می‌توانست دل غمگینم را شاد کند، کجا است؟
هستم ز عقل و دعوی ادراک او بجان
آشوب عقل و آفت ادراک من کجاست
هوش مصنوعی: من به خاطر عقل و ادعای فهمم در حال ناآرامی هستم، زیرا نمی‌دانم مشکل فهم و دانش من کجاست.
چاکم فتاد در جگر از زخم تیغ هجر
تا آن رفوگر جگر چاک من کجاست
هوش مصنوعی: من از زخم دل ناشی از جدایی به شدت آسیب دیده‌ام و همچنان منتظرم تا کسی بیاید و جراحت‌های عمیق من را درمان کند.
مردم ز عشق و خاک وجودم به باد رفت
کس پی نمی برد که کنون خاک من کجاست
هوش مصنوعی: مردم به خاطر عشق و وجودم از بین رفتند، اما کسی متوجه نیست که اکنون خاک من کجاست.
آتش همین به خرمن پاکان زند غمش
آن شعله درخور خس و خاشاک من کجاست
هوش مصنوعی: آتش دلخوشی‌های نیکوکاران را می‌سوزاند، اما غم من به اندازه‌ای کوچک و بی‌اهمیت است که حتی نمی‌تواند خس و خاشاک را بسوزاند.
زآسیب زهر هجر مرا جان به لب رسید
آن از دولب خزانه تریاک من کجاست
هوش مصنوعی: از درد جدایی به نهایت رنج و سختی رسیدم. آن داروی شفای من که می‌تواند درد مرا تسکین دهد، کجاست؟
جامی شکار تیر اجل گشت و آن سوار
هرگز نگفت آهوی فتراک من کجاست
هوش مصنوعی: شخصی که به قصد شکار به جنگل رفته بود، به ناگهان به دام مرگ افتاد و هرگز نتوانست بگوید که آهو که به عنوان طعمه‌اش بود، کجاست.