شمارهٔ ۱۲۹
دلنواز ز من خسته جگر بازمایست
دیده روشنی از اهل نظر بازمایست
با تو از هر غرضم پاک ز همراهی من
به غرضهای حریفان دگر بازمایست
فتنه ای خاست به پای از تو به هر راهگذر
زود بخرام و به هرراهگذر بازمایست
دین و دل شد به رهت جان به لب آمده نیز
گو روان شو ز رفیقان سفر بازمایست
باد در خنده عشرت لب تو با دگران
گو نم حسرتم از دیده تر بازمایست
ای گرفتارهوس سر غم عشق طلب
به گمان هنر از کسب هنر بازمایست
جامی از جلوه معشوق خبر پرسی چند
طالب نقد عیان شو به خبر بازمایست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلنواز ز من خسته جگر بازمایست
دیده روشنی از اهل نظر بازمایست
هوش مصنوعی: از من دلنواز و ستمدیده بگذر، و به کسانی که دارای درک و فهم عمیق هستند، نگریسته و روشنی دل پیدا کن.
با تو از هر غرضم پاک ز همراهی من
به غرضهای حریفان دگر بازمایست
هوش مصنوعی: با تو من از هر هدف و مقصودی پاک و خالص هستم و به خاطر همراهیام با تو، از هدفهای رقیبان دیگر دور شدهام.
فتنه ای خاست به پای از تو به هر راهگذر
زود بخرام و به هرراهگذر بازمایست
هوش مصنوعی: به خاطر تو، هر جا که بروی یا با هر کسی که برخورد کنی، آشوب و مشکلاتی به وجود آمده است. به سرعت حرکت کن و از هر فرصتی برای مقابله با این وضعیت استفاده کن.
دین و دل شد به رهت جان به لب آمده نیز
گو روان شو ز رفیقان سفر بازمایست
هوش مصنوعی: زمانی که دین و دل به خاطر تو در سفر هستند و جانم به لب رسیده، تو هم بگو که از دوستان و رفقا فاصله بگیر و برو.
باد در خنده عشرت لب تو با دگران
گو نم حسرتم از دیده تر بازمایست
هوش مصنوعی: نسیم عشق و شادی که از لبان تو به دیگران میوزد، به من یادآوری میکند که حسرت من از چشمانم به اندازهای است که نمیتوان آن را پنهان کرد.
ای گرفتارهوس سر غم عشق طلب
به گمان هنر از کسب هنر بازمایست
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر عشق دلتنگی و ناراحتی را تجربه میکنی، فکر نکن که به خاطر هنر و مهارت خودت باید از کسب هنر و تلاش در این راه دلسرد شوی.
جامی از جلوه معشوق خبر پرسی چند
طالب نقد عیان شو به خبر بازمایست
هوش مصنوعی: از جلوه معشوق بپرس که چند نفر در جستجوی حقیقت و زیبایی هستند، چون خبر را میتوان به وضوح دریافت کرد.