شمارهٔ ۱۲۳
برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت
درون فگار و جگرچاک و سینه ریش گذاشت
ندانم از غم هجرش پناه با که برم
چو عشق او نه مرا آشنا نه خویش گذاشت
هزار قافله عاشق روانش از پس و پیش
مرا ز موکب خاصان نه پس نه پیش گذاشت
ز بخت خود چه امیدم بود چنین که مرا
به یار عربده کوش ستیزه کیش گذاشت
گذاشت بهر همه عاشقان بسی غم و درد
ولی نصیب من بی نصیب بیش گذاشت
خوش آن طبیب که نیشش ز ریش دل چو کشید
برای مرهم آن پاره ای ز نیش گذاشت
گرفت گریه جامی بر او چو آمو راه
چو کرد عزم سمرقند ودر هریش گذاشت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت
درون فگار و جگرچاک و سینه ریش گذاشت
هوش مصنوعی: یارم رفت و من را در غم فراق خود تنها گذاشت. درونم پر از درد و زخمهای عمیق و سینهام پارهپاره شده است.
ندانم از غم هجرش پناه با که برم
چو عشق او نه مرا آشنا نه خویش گذاشت
هوش مصنوعی: نمیدانم در غم دوری او به کجا پناه ببرم، چرا که عشق او نه برای من آشناست و نه خویشاوند.
هزار قافله عاشق روانش از پس و پیش
مرا ز موکب خاصان نه پس نه پیش گذاشت
هوش مصنوعی: هزاران گروه عاشق از اطراف من میگذرند، اما من در میان عدهای خاص، نه عقب میمانم و نه جلو میروم.
ز بخت خود چه امیدم بود چنین که مرا
به یار عربده کوش ستیزه کیش گذاشت
هوش مصنوعی: من چه امیدی داشتم که اینگونه مقدر شود، که مرا به یک یار ستیزهجو بسپارند.
گذاشت بهر همه عاشقان بسی غم و درد
ولی نصیب من بی نصیب بیش گذاشت
هوش مصنوعی: برای همه عاشقان، غم و دردهای بسیاری به جا گذاشته است، اما برای من تنها بینصیب و تهیدستی بیشتری نصیب شده است.
خوش آن طبیب که نیشش ز ریش دل چو کشید
برای مرهم آن پاره ای ز نیش گذاشت
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن دکتری که وقتی زخم دل را با کلامش درمان میکند، به زخم آن دل، التیامی از نیش خود میزند.
گرفت گریه جامی بر او چو آمو راه
چو کرد عزم سمرقند ودر هریش گذاشت
هوش مصنوعی: دیدن گریه و اندوهی بر دلش نشسته بود، چون تصمیم گرفت راهی سمرقند شود و در جادهای که به آنجا میرفت، موانع را پشت سر گذاشت.

جامی