گنجور

شمارهٔ ۱۲۲

ساقیا می ده که صحرا سبز و بستان خرم است
توبه ای کامروز نشکسته ست در عالم کم است
از زجاجی جام می ریزد ز یکدیگر فرو
گرچه همچون سنگ اساس توبه ما محکم است
یاد کن جم را چو نوشی باده عشرت که جام
یادگاری مانده در دست حریفان از جم است
همچو زلف خوبرویان برکنار گل نشین
ای که کارت از کشاکشهای دوران درهم است
بگذران امسال وقت گل به مستی خوش که پار
ناخوش و خوش رفت وحال سال دیگر مبهم است
وارهان از محنت هستی به مستی خویش را
زانکه هستی محنت اندر محنت و غم بر غم است
جامی از ابر بهاران بر چمن باران چه سود
چون سحاب لطف ساقی در حق ما بی نم است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقیا می ده که صحرا سبز و بستان خرم است
توبه ای کامروز نشکسته ست در عالم کم است
هوش مصنوعی: ای ساقی، باده بده که دشت و باغ زنده و شاداب هستند، و اینکه توبه‌ای که امروز کرده‌ام در دنیا بسیار کم است.
از زجاجی جام می ریزد ز یکدیگر فرو
گرچه همچون سنگ اساس توبه ما محکم است
هوش مصنوعی: از ظرف شفاف شراب می‌ریزد و به هم می‌خورد، هر چند که مانند سنگ، پایه توبه ما محکم است.
یاد کن جم را چو نوشی باده عشرت که جام
یادگاری مانده در دست حریفان از جم است
هوش مصنوعی: به یاد آور زمانه‌ای را که با لذت مشغول نوشیدن بودیم، چرا که حالا جامی که در دست دوستان مانده، یادگاری از آن روزهای خوش و شاداب است.
همچو زلف خوبرویان برکنار گل نشین
ای که کارت از کشاکشهای دوران درهم است
هوش مصنوعی: ای کسی که کارهایت به تلاطمات زمان وابسته است، مانند زلف زیبای معشوقه‌ها کنار گل‌ها آرام بگیر.
بگذران امسال وقت گل به مستی خوش که پار
ناخوش و خوش رفت وحال سال دیگر مبهم است
هوش مصنوعی: این سال را با شادی و خوشی در کنار گل‌ها بگذران، زیرا سال گذشته هم لحظات خوب و هم بدی داشت و آینده هنوز نامشخص است.
وارهان از محنت هستی به مستی خویش را
زانکه هستی محنت اندر محنت و غم بر غم است
هوش مصنوعی: خود را از درد و رنج زندگی آزاد کن و به خوشی‌ها و سعادت بپرداز، زیرا زندگی پر از مشکل و غم است.
جامی از ابر بهاران بر چمن باران چه سود
چون سحاب لطف ساقی در حق ما بی نم است
هوش مصنوعی: بی‌تردید، اگر بارانی بر چمن‌ها بریزد، ولی دیگر از روی لطف و مهربانی ساقی، هیچ آبی نرسد، این باران هم ثمری نخواهد داشت. یعنی اگر عشق و محبت و نعمت‌ها وارد زندگی‌مان نشود، حتی بارش‌های ظاهری هم بی‌فایده است.