شمارهٔ ۱۱۹
به باغم بی رخت تسکین محال است
تماشای گل و نسرین محال است
چو گل پنهان شود در پرده ناز
قرار از بلبل مسکین محال است
به ترک دوست فرماید خرد لیک
ز عشق این حکم را تمکین محال است
ز دیدار تو زاهد را چه بهره
خدابینی ازان خود بین محال است
ز بس مهرت به دلها جای کرده ست
ز تو در دل کسی را کین محال است
رخت را هر که دید آیینه سان گفت
که معشوقی بدین آیین محال است
به عالم چون تو معشوقی و جامی
نبازد عشق با او این محال است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به باغم بی رخت تسکین محال است
تماشای گل و نسرین محال است
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، آرامش در باغ غیرممکن است و تماشای گلها و نسرینها نیز غیر ممکن به نظر میرسد.
چو گل پنهان شود در پرده ناز
قرار از بلبل مسکین محال است
هوش مصنوعی: زمانی که گل در لایههای ظریف و زیبای خود پنهان میشود، برای بلبل بیچاره غیرممکن است که آرامش یابد.
به ترک دوست فرماید خرد لیک
ز عشق این حکم را تمکین محال است
هوش مصنوعی: خرد به ترک دوست توصیه میکند، اما از آنجایی که عشق در دل وجود دارد، نمیتوان به این توصیه عمل کرد.
ز دیدار تو زاهد را چه بهره
خدابینی ازان خود بین محال است
هوش مصنوعی: از دیدار تو، زاهد هیچ فایدهای نمیبرد، زیرا دیدن خداوند برای کسی که فقط به خود مینگرد، غیرممکن است.
ز بس مهرت به دلها جای کرده ست
ز تو در دل کسی را کین محال است
هوش مصنوعی: به خاطر محبت فراوانی که در دلها نشسته است، بر دل هیچ کس نمیتوان کینهای نسبت به تو داشت.
رخت را هر که دید آیینه سان گفت
که معشوقی بدین آیین محال است
هوش مصنوعی: هر کس که به زیبایی و دلبری تو نگاهی انداخت، گفت که چنین محبوبی ممکن نیست.
به عالم چون تو معشوقی و جامی
نبازد عشق با او این محال است
هوش مصنوعی: عشق زمانی واقعی و معنادار است که معشوقی مانند تو وجود داشته باشد؛ در غیر این صورت، عشق بیمعنا میشود.

جامی