گنجور

شمارهٔ ۱۱۸

دودم از سینه که گرد آمده بالای سر است
قدسیان را شده از ناوک آهم سپر است
چون شوم خاک شود لاله ستان تربت من
زین همه داغ کزان لاله رخم بر جگر است
حلقه در گوش همه ساده رخان خواهد کرد
بر بنا گوش وی آن حلقه که از مشک تر است
ساخت دریا رهم از رهگذر دیده سرشک
در رهم گر خطری هست ازین رهگذر است
ای خدا مرحمتی کز همه بیشش بینم
که بدو آرزوی من ز همه بیشتر است
نرود تلخی هجران وی از کام دلم
گرچه از ذکر لب او دهنم پر شکر است
جامی از عشق مهی بی خبر افتاده ز خویش
گشته مشهور همه شهر کنون این خبر است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دودم از سینه که گرد آمده بالای سر است
قدسیان را شده از ناوک آهم سپر است
هوش مصنوعی: دود و بخاری که از سینه‌ام بلند شده، مانند سپری برای فرشتگان در بالای سرم قرار گرفته است. این ناله و آه من، به قدسیان فرصت نمی‌دهد که به من نزدیک شوند.
چون شوم خاک شود لاله ستان تربت من
زین همه داغ کزان لاله رخم بر جگر است
هوش مصنوعی: زمانی که من به خاک می‌روم، مزار من پر از لاله خواهد شد. این همه درد و رنجی که بر دل دارم، به خاطر زیبایی و لطافتی است که بر چهره‌ام وجود دارد.
حلقه در گوش همه ساده رخان خواهد کرد
بر بنا گوش وی آن حلقه که از مشک تر است
هوش مصنوعی: او حلقه‌ای بر گوش همه زیبایان خواهد زد و این حلقه که از مشک نرم‌تر است، بر پایه گوش او خواهد بود.
ساخت دریا رهم از رهگذر دیده سرشک
در رهم گر خطری هست ازین رهگذر است
هوش مصنوعی: به خاطر اشکی که در چشمانم دارم، راهی را در دل دریا می‌سازم. اگر در این مسیر خطری وجود دارد، از همین جا نشأت می‌گیرد.
ای خدا مرحمتی کز همه بیشش بینم
که بدو آرزوی من ز همه بیشتر است
هوش مصنوعی: پروردگارا، من بیش از همه چیز به رحمت و مهربانی‌ات احتیاج دارم، چرا که آرزوی من برای داشتن این رحمت از هر چیز دیگری بیشتر است.
نرود تلخی هجران وی از کام دلم
گرچه از ذکر لب او دهنم پر شکر است
هوش مصنوعی: هرچند که از یاد لب‌های او، دلم سرشار از شکر است، اما تلخی جدایی او از دلم نمی‌رود و همچنان در عمق وجودم حس می‌شود.
جامی از عشق مهی بی خبر افتاده ز خویش
گشته مشهور همه شهر کنون این خبر است
هوش مصنوعی: نوشیدنی از عشق، کسی که بی‌خبر از خود است، اکنون در سراسر شهر معروف شده و همه از این داستان باخبر شده‌اند.