گنجور

شمارهٔ ۱۰۱

یار بر دیده راه کرد و گذشت
دیده را جلوه گاه کرد و گذشت
بودم افتاده خوار بر راهش
به حقارت نگاه کرد و گذشت
برقع زلف پیش روی کشید
روزگارم سیاه کرد و گذشت
آهم ازوی هوای کیوان داشت
رخنه در مهر و ماه کرد و گذشت
خواستم داد خویش ازو گریان
خنده بر دادخواه کرد و گذشت
دید صوفی صفای میخانه
پشت بر خانقاه کرد و گذشت
رفت جامی به قصد دیدارش
بام و در دید و آه کرد و گذشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار بر دیده راه کرد و گذشت
دیده را جلوه گاه کرد و گذشت
هوش مصنوعی: دوست به من نگاهی انداخت و عبور کرد، چشمانم را جاذبه‌ای بخشید و از کنارم گذشت.
بودم افتاده خوار بر راهش
به حقارت نگاه کرد و گذشت
هوش مصنوعی: من در حالتی ذلیل و خوار بر سر راه او نشسته بودم، او با نگاهی تحقیرآمیز به من نگریست و بی‌اعتنا از کنارم گذشت.
برقع زلف پیش روی کشید
روزگارم سیاه کرد و گذشت
هوش مصنوعی: زندگی با مشکلات و سختی‌هایی که به وجود آورد، چهره‌ام را پوشاند و باعث شد در تاریکی غم فرو بروم، و سپس با بی‌رحمی ادامه داد.
آهم ازوی هوای کیوان داشت
رخنه در مهر و ماه کرد و گذشت
هوش مصنوعی: آه من از او به ستاره کیوان که در دل خورشید و ماه و محبت نفوذ کرد، عبور کرد.
خواستم داد خویش ازو گریان
خنده بر دادخواه کرد و گذشت
هوش مصنوعی: خواستند از من شکایت کنند، اما او با لبخند و گریه‌ای عجیب، تنها به من نگاه کرد و بی‌اعتنا ادامه داد.
دید صوفی صفای میخانه
پشت بر خانقاه کرد و گذشت
هوش مصنوعی: صوفی زیبایی و جذابیت میخانه را دید و بر اثر آن از خانقاه (محل عبادت) گذشت و به سمت میخانه رفت.
رفت جامی به قصد دیدارش
بام و در دید و آه کرد و گذشت
هوش مصنوعی: شخصی به قصد دیدن محبوبش به خانه‌اش رفت، اما تنها از فاصله دور به او نگریست و سپس با حسرت و اندوه ادامه داد.