شمارهٔ ۲۴
بنامیزد این منزل روح پرور
که ذات البروج است این چرخ اخضر
در او برجها سربه گردون کشیده
به هر برج گردان یکی روشن اختر
درونش بود روشن از اختران شب
چو بیرون او روز از مشعل خور
به دل گر دهی جای هر کشوری را
نیابی چنین جای در هیچ کشور
نظیرش نبینند هرچند انجم
نظرها گشایند ازین سبز منظر
نه خانه ست این بلکه باغیست خرم
ز ازهار نوخیز و اشجار نوبر
زمینش به فرش بهشتی مزین
هوایش ز مشک تتاری معطر
در او لاله ها ساقیان قدح ده
دراو بلبلان مطربان نواگر
به هر جایش از صنعت نقشبندان
دمیده ست گلها چه احمر چه اصغر
گل احمر و اصفرش را نبینی
جز از سونش لعل یا خرده زر
همانا که ایزد نمودار عقبی
به دنیا فرستاد فردوس دیگر
اگر نیست فردوس این چیست در وی
مصفا یکی حوض چون حوض کوثر
رود آب زنجیر بر روی در وی
چو بر روی معشوق جعد معنبر
به زنجیر بیرونش آرند آری
ندیده ست هرگز ازین جای خوشتر
چو آب اندر او یافت راه از تفاخر
ز فواره هایش به گردون کشد سر
تپد حوت گردون ز حسرت چو بیند
که ماهی درآن حوض باشد شناور
چو مسند نهد بر کنارش به عشرت
خداوند دین پرور عدل گستر
ز عکس غلامان شیرین شمایل
شود همچو بتخانه چین مصور
جهانگیر شاهی که از زخم تیغش
چو سین رخنه رخنه ست سد سکندر
هزبر غزاپیشه سلطان حسین آن
کزو زنده شد در غزا نام حیدر
سپر گر شود قرص مه پیش خصمش
چو جوزا کند تیغش آن را دو پیکر
زبس پرتو عدل ظالم گدازش
بود شامل حال مظلوم مضطر
زید ایمن از پنجه شیر آهو
پرد فارغ از چنگ شاهین کبوتر
عزیز است دینار در چشم مردم
به رخ تا ز نامش نهاده ست زیور
به القاب او خطبه باشد مکرم
بلند است ازان پایه قدر منبر
چه حاجت به آنش که خاطر گمارد
پی دفع اعدا به ترتیب لشکر
بدین شوکت و جاه و اقبال و دولت
به هر جا نهد روی آید مظفر
دلش چشمه نور عدل است و عالم
ازان چشمه نور باشد منور
گدایان لطفش چه معن و چه حاتم
اسیران قهرش چه خاقان چه قیصر
بود خاک در راه او تاج دارا
سزد خاک درگاه او تخت سنجر
خلافت پناها تویی آن که دارد
به خاک درت روی خورشید انور
تو را پایه برتر بود زانکه جامی
به مدح آوری آیدت در برابر
چه لایق که بر آستانت فشاند
اگر درج نظمش شود درج گوهر
ولی چشم دارد که یابد تمامی
ز حسن قبول تو این شعر ابتر
الا تا درین کارگاه حوادث
مدار فلک هست بر قطب و محور
مدار فلک برمراد تو بادا
که نبود ازین به مرادیش درخور
تورا باد ملکی که داری مؤبد
تو را باد کامی که خواهی میسر
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بنامیزد این منزل روح پرور
که ذات البروج است این چرخ اخضر
هوش مصنوعی: این خانهای که در آن زندگی میکنیم، جایی است که روح را پرورش میدهد و به عنوان یک مکان معنوی و عالی برای رشد و تعالی شناخته میشود. این مکان به معنای عمیقتری از آسمان و ستارگان نیز اشاره دارد.
در او برجها سربه گردون کشیده
به هر برج گردان یکی روشن اختر
هوش مصنوعی: در او بناهایی بلند و عظیم ساخته شده که به آسمان میرسند و در هر یک از این بناها، ستارهای درخشان وجود دارد.
درونش بود روشن از اختران شب
چو بیرون او روز از مشعل خور
هوش مصنوعی: در درون او مانند ستارههای شب روشن است و بیرون او مانند روزی است که از خورشید تابیده میشود.
به دل گر دهی جای هر کشوری را
نیابی چنین جای در هیچ کشور
هوش مصنوعی: اگر در دل خود جایی برای دیگران قائل شوی، هیچ جای دیگری را مانند اینجا نخواهی یافت.
نظیرش نبینند هرچند انجم
نظرها گشایند ازین سبز منظر
هوش مصنوعی: هرچند که ستارهها به زمین نگاه کنند، بازهم مانند این چشمانداز سبز را نخواهند یافت.
نه خانه ست این بلکه باغیست خرم
ز ازهار نوخیز و اشجار نوبر
هوش مصنوعی: این مکان خانه نیست، بلکه باغی زیبا و سرشار از گلهای تازه و درختان میوهدار است.
زمینش به فرش بهشتی مزین
هوایش ز مشک تتاری معطر
هوش مصنوعی: زمین آنجا با فرشی بهشتی زینت یافته و هوایش عطر مشک را دارد که بسیار خوشبوست.
در او لاله ها ساقیان قدح ده
دراو بلبلان مطربان نواگر
هوش مصنوعی: در او گلهای زیبایی وجود دارد و در او، بلبلها به نغمهسرایی مشغولاند.
به هر جایش از صنعت نقشبندان
دمیده ست گلها چه احمر چه اصغر
هوش مصنوعی: در هر گوشهای از هنر دیواری که طراحی شده، گلها به زیبایی نقش بستهاند و تنوع رنگی آنها شامل گلهای سرخ و کوچکتر هم میشود.
گل احمر و اصفرش را نبینی
جز از سونش لعل یا خرده زر
هوش مصنوعی: گل سرخ و زردش را نمیتوانی دید جز از دور، مانند لعل و تکهای طلا.
همانا که ایزد نمودار عقبی
به دنیا فرستاد فردوس دیگر
هوش مصنوعی: به یقین خداوند، به دنیا نمونهای از بهشت را فرستاده است.
اگر نیست فردوس این چیست در وی
مصفا یکی حوض چون حوض کوثر
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا بهشتی وجود ندارد، پس این چه چیزی است که در آن آب زلالی همچون حوض کوثر به چشم میخورد؟
رود آب زنجیر بر روی در وی
چو بر روی معشوق جعد معنبر
هوش مصنوعی: آب مانند زنجیری بر روی در قرار گرفته است، همانطور که موی زیبا و معنیدار معشوق بر روی چهرهاش مینشیند.
به زنجیر بیرونش آرند آری
ندیده ست هرگز ازین جای خوشتر
هوش مصنوعی: این فرد هرگز جای خوشتری را ندیده و حتی اگر او را مجبور کنند که از اینجا بیرون برود، برایش سخت خواهد بود.
چو آب اندر او یافت راه از تفاخر
ز فواره هایش به گردون کشد سر
هوش مصنوعی: وقتی که آب درون او راه پیدا کند، به خاطر تمجید و فخر کردن، از فوارههایش سر به آسمان میکشد.
تپد حوت گردون ز حسرت چو بیند
که ماهی درآن حوض باشد شناور
هوش مصنوعی: اگر ماهی را در حوض ببیند، گردون و آسمان از اندوه دلسرد میشود و در حسرت به تپش میافتد.
چو مسند نهد بر کنارش به عشرت
خداوند دین پرور عدل گستر
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند که دیندار و عدالتگستر است بر جایگاه خود تکیه میزند و در کنار آن به خوشی و سرور میپردازد.
ز عکس غلامان شیرین شمایل
شود همچو بتخانه چین مصور
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلنشین تو مانند تصاویری است که در معبدهای چین نقش بستهاند و به قدری جذاب است که توجه هر بینندهای را جلب میکند.
جهانگیر شاهی که از زخم تیغش
چو سین رخنه رخنه ست سد سکندر
هوش مصنوعی: جهانگیر، پادشاهی که زخم تیغ او به اندازهای عمیق است که مانند چهرهی زیبای سیاوش، در دلها نفوذ میکند و سدّی را که سکندر ساخته، از بین میبرد.
هزبر غزاپیشه سلطان حسین آن
کزو زنده شد در غزا نام حیدر
هوش مصنوعی: یکی از دلیران و جنگجویان قهرمان به نام سلطان حسین در میدان نبرد، با یاد و نام حیدر (علی) به زندگی دوباره درآمد.
سپر گر شود قرص مه پیش خصمش
چو جوزا کند تیغش آن را دو پیکر
هوش مصنوعی: اگر سپر مثل قرص ماه در برابر دشمن شود، همچنان که جوزا تیغش را دو بخش میکند، آن را تقسیم مینماید.
زبس پرتو عدل ظالم گدازش
بود شامل حال مظلوم مضطر
هوش مصنوعی: پرتوِ فراوانِ عدالت، ظلم را ذوب کرده و بر مظلوم و نیازمند روشنایی میبخشد.
زید ایمن از پنجه شیر آهو
پرد فارغ از چنگ شاهین کبوتر
هوش مصنوعی: زید، از خطر شیر و آهو بیخبر است و دور از دام شاهین و مشکلات دیگر است.
عزیز است دینار در چشم مردم
به رخ تا ز نامش نهاده ست زیور
هوش مصنوعی: مردم به خاطر ارزش و نام دینار، آن را زیور خود میدانند و به آن احترام قائل هستند.
به القاب او خطبه باشد مکرم
بلند است ازان پایه قدر منبر
هوش مصنوعی: خلاصهاش این است که نامها و القاب او محترم و بزرگ هستند و به نوعی شایستهاند که از منبر بیان شوند.
چه حاجت به آنش که خاطر گمارد
پی دفع اعدا به ترتیب لشکر
هوش مصنوعی: نیازی نیست که انسان ذهنش را مشغول کند تا دشمنان را با ترتیب خاصی ازبین ببرد.
بدین شوکت و جاه و اقبال و دولت
به هر جا نهد روی آید مظفر
هوش مصنوعی: با این مقام و قدرت و خوششانسی و ثروت، هر جا که قدم بگذارد، پیروزی به دنبالش خواهد آمد.
دلش چشمه نور عدل است و عالم
ازان چشمه نور باشد منور
هوش مصنوعی: دل او سرچشمه نوری از عدالت است و به واسطه این نور، جهان روشن و تابناک میشود.
گدایان لطفش چه معن و چه حاتم
اسیران قهرش چه خاقان چه قیصر
هوش مصنوعی: گدایان از محبت او خوشحال و سرشار میشوند، و کسانی که تحت تأثیر خشم او هستند، مهمترین پادشاهان نیز در برابر او powerless هستند.
بود خاک در راه او تاج دارا
سزد خاک درگاه او تخت سنجر
هوش مصنوعی: در مسیر او، خاک و ذلت کسانی که در مقام و دارایی هستند، هم جایگاه و مقام میطلبد. آیا خاک در برابر درگاه او، به اندازه تخت و قدرت سنجر ارزشمند نیست؟
خلافت پناها تویی آن که دارد
به خاک درت روی خورشید انور
هوش مصنوعی: حضور تو حکم سرپناه را دارد، آن کسی که سایهاش بر خاک پای درگاهت، نور خورشید را به تصویر میکشد.
تو را پایه برتر بود زانکه جامی
به مدح آوری آیدت در برابر
هوش مصنوعی: تو از دیگران در مقام بالاتری هستی، چرا که برای تو ستودن و مدح دیگران ارزشمندتر است.
چه لایق که بر آستانت فشاند
اگر درج نظمش شود درج گوهر
هوش مصنوعی: این بیت به این معنا است که هیچ چیز به اندازهی ارزش و زیبایی تو مناسب نیست که بر سر درگاه تو قرار گیرد. اگر نظم و ترتیب کلام به اندازهی گوهر باارزش باشد، شایسته است که بر آستان تو نثار شود. به عبارتی دیگر، ارزش و زیبایی تو آنقدر بزرگ و شایسته است که تمامی چیزهای زیبا و باارزش باید به تو تقدیم شوند.
ولی چشم دارد که یابد تمامی
ز حسن قبول تو این شعر ابتر
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی اشاره به این دارد که شاعر امید دارد با زیبایی و جذابیت اثرش یا محبوبش، توجه و قبول کامل او را جلب کند. به عبارتی، شاعر میخواهد بگوید که به رغم ناتمامی و کموکاستیهای اثرش، امید دارد که زیباییاش نظر محبوب را به خود جلب کند.
الا تا درین کارگاه حوادث
مدار فلک هست بر قطب و محور
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که در این کارگاه زندگی، حوادث و رویدادها تحت تاثیر حرکت و گردش فلک و آسمان هستند، و همه چیز بر اساس محور و قطب خود شکل میگیرد.
مدار فلک برمراد تو بادا
که نبود ازین به مرادیش درخور
هوش مصنوعی: امیدوارم که گردش آسمان مطابق خواستههای تو باشد، زیرا هیچ چیزی بهتر از این برای تو وجود ندارد.
تورا باد ملکی که داری مؤبد
تو را باد کامی که خواهی میسر
هوش مصنوعی: تو ای بزرگوار، برای تو آرزوی موفقیت و کامیابی دارم که به خواستههایت برسی.