گنجور

شمارهٔ ۳۷

جامی به مقتضای زمان چون برآمدند
صدیقیان دهر به رنگ سلولیان
مگشا زبان به فضل که رمحیست زهرناک
در طعن اهل فضل زبان فضولیان
بستند اهل دین پی آزار اهل دل
پیرایه تناسخیان و حلولیان
خوش آن که سلک صحبت اینان گسست و شد
دمساز خرس و بوزنه و سگ چو لولیان

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جامی به مقتضای زمان چون برآمدند
صدیقیان دهر به رنگ سلولیان
هوش مصنوعی: در زمانه‌ای که آمدند، مردان حقیقت و راستی، به رنگ و حالتی شبیه به زندانیان و محبوسان به نظر می‌رسند.
مگشا زبان به فضل که رمحیست زهرناک
در طعن اهل فضل زبان فضولیان
هوش مصنوعی: درباره‌ی فضیلت‌ها صحبت نکن، چون زبان مانند نیزه‌ای جوهرآگین است که به ستم بر اهل علم و فضیلت خوب نمی‌خورد و تنها ابزار بی‌محتوایی در دست افراد فضول است.
بستند اهل دین پی آزار اهل دل
پیرایه تناسخیان و حلولیان
هوش مصنوعی: اهل دین به خاطر آزار اهل دل، بر گردن آنها بار سنگینی از انتقادات و اتهامات گذاشتند، با توجه به گرایشات ناسازگار و معانی پیچیده‌ای که برخی از اندیشمندان دارند.
خوش آن که سلک صحبت اینان گسست و شد
دمساز خرس و بوزنه و سگ چو لولیان
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که ارتباطش را با این جمع قطع کرده و با خرس و بوزینه و سگ به خوبی و سازگاری زندگی می‌کند، مانند ولگردها.