گنجور

شمارهٔ ۲۲

سفله ای می خواست عذر عارفی کز آمدن
سوی تو مانع مرا اشغال گوناگون بود
گفت خامش کن که گر سویم نیاید چون تویی
منت ناآمدن از آمدن افزون بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سفله ای می خواست عذر عارفی کز آمدن
سوی تو مانع مرا اشغال گوناگون بود
هوش مصنوعی: مردی بی‌مقدار سعی داشت تا عذر و بهانه‌ای بیاورد برای عارف بزرگی که به خاطر آمدن او، مشغله‌های مختلف مانع از ملاقات او می‌شد.
گفت خامش کن که گر سویم نیاید چون تویی
منت ناآمدن از آمدن افزون بود
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا اگر من به تو نرسم، نبودن تو در کنار من به مراتب بیشتر از بودنت نگران کننده است.