گنجور

شمارهٔ ۲

در فنون شاعری جامی ز حد بردی سخن
وقت آن آمد که در کنج خموشی جا کنی
پیر گشتی در سواد شعر بردن با بیاض
چون قلم ترسم که روزی سر درین سودا کنی
مایه مدح و غزل دانی که هست اکثر دروغ
بر کرام الکاتبین تا کی دروغ املا کنی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در فنون شاعری جامی ز حد بردی سخن
وقت آن آمد که در کنج خموشی جا کنی
هوش مصنوعی: در هنر شعرگویی به بالاترین سطح رسیدی، اکنون زمان آن رسیده که در سکوت و آرامش در گوشه‌ای نشینی و جایی برای خود پیدا کنی.
پیر گشتی در سواد شعر بردن با بیاض
چون قلم ترسم که روزی سر درین سودا کنی
هوش مصنوعی: سن و سالت بیشتر شده و در دنیای شعر و ادبیات تجربه‌ بیشتری پیدا کرده‌ای. حالا که با کاغذ سفیدی مانند قلم آشنا شده‌ای، نگرانم که روزی در این کار غرق شوی و تمام وقتت را به آن اختصاص دهی.
مایه مدح و غزل دانی که هست اکثر دروغ
بر کرام الکاتبین تا کی دروغ املا کنی
هوش مصنوعی: می‌دانی که بیشتر مدح و شعرها در واقع دروغ‌هایی است که نویسندگان بزرگ می‌نویسند؛ تا کی می‌خواهی این دروغ‌ها را بنویسی؟