شمارهٔ ۸۹
سحرگاهان که از باد صبا بوی بهاران زد
به گلگشت چمن بلبل صلای میگساران زد
نباشد جز برای میگساران عرصه بستان
که جاروبش نسیم صبح و آبش رشح باران زد
ز گل هر گلبن آمد گلعذاری خرم و خندان
خوش آن کس کو می گلگون به روی گلعذاران زد
مجو از خط دور جام صافی حرف جمعیت
که دوران این رقم را بر سفال درد خواران زد
به عیب عارفان بگشاد لب شیخ دغاپیشه
ببین قلاب را چون طعنه بر صاحب عیاران زد
بدو کردم رخ امید جست از کوی او بادی
غبار ناامیدی در رخ امیدواران زد
منقش گشت دیوارش ز خون عاشق بیدل
بر آنجا بس که سر چون خامه صورت نگاران زد
نرفت از جا دل من با خیال خیل مژگانش
چو سلطان دلاور بر صف خنجرگذاران زد
مغیث الدوله یعقوب آن که بود او مقصد اصلی
چو گردون سکه دولت به نام شهریاران زد
دعای دولت او داشت جامی گویی استدعا
که دست مسئلت در دامن پرهیزگاران زد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سحرگاهان که از باد صبا بوی بهاران زد
به گلگشت چمن بلبل صلای میگساران زد
هوش مصنوعی: در سپیده دم، وقتی نسیم بهاری بوی طراوت را به همراه داشت، بلبل در میان گلها آواز میخواند و خبر از میگساران میدهد.
نباشد جز برای میگساران عرصه بستان
که جاروبش نسیم صبح و آبش رشح باران زد
هوش مصنوعی: این باغ تنها برای نوشیدن و خوشگذرانی میگساران مناسب است، زیرا هوای آن با نسیم صبح و آبی که از باران میریزد، صفا و طراوت خاصی دارد.
ز گل هر گلبن آمد گلعذاری خرم و خندان
خوش آن کس کو می گلگون به روی گلعذاران زد
هوش مصنوعی: از هر باغی که گل میروید، گلی شاداب و خندان به وجود میآید. خوشا به حال کسی که با چهرهای شاداب و گلگون به سوی این گلهای شاداب میرود.
مجو از خط دور جام صافی حرف جمعیت
که دوران این رقم را بر سفال درد خواران زد
هوش مصنوعی: از خط پهن دور نرو، کلامی که مربوط به جمعیت است را فراموش نکن. زیرا این نوع آثار را بر روی سفال، کسانی که زخمهای زیادی دارند، نقش میزنند.
به عیب عارفان بگشاد لب شیخ دغاپیشه
ببین قلاب را چون طعنه بر صاحب عیاران زد
هوش مصنوعی: شیخ دغاپیشه به عیوب عارفان اشاره کرد و با زبانی کنایهآمیز و طعنهآمیز به کسانی که در دنیا اعتبار و قوتی دارند، حمله کرد و آنها را مورد انتقاد قرار داد.
بدو کردم رخ امید جست از کوی او بادی
غبار ناامیدی در رخ امیدواران زد
هوش مصنوعی: من از او دور شدم و در جستجوی امید به سراغش رفتم، اما بادی وزید که غبار ناامیدی را بر چهرههای امیدواران نشاند.
منقش گشت دیوارش ز خون عاشق بیدل
بر آنجا بس که سر چون خامه صورت نگاران زد
هوش مصنوعی: دیوار او به خاطر عشق بیدل پر از نقش و نگار شده است، زیرا سر او به مانند قلمی بر چهره زیبای معشوق اثر گذاشته است.
نرفت از جا دل من با خیال خیل مژگانش
چو سلطان دلاور بر صف خنجرگذاران زد
هوش مصنوعی: دل من از جایش حرکت نکرد با تصور زیبایی چشمانش، مانند یک سلطان دلیر که بر صفی از جنگاوران میتازد.
مغیث الدوله یعقوب آن که بود او مقصد اصلی
چو گردون سکه دولت به نام شهریاران زد
هوش مصنوعی: مغیث الدوله یعقوب، کسی است که هدف اصلی او مانند ضرب سکه دولت به نام پادشاهان برجسته است.
دعای دولت او داشت جامی گویی استدعا
که دست مسئلت در دامن پرهیزگاران زد
هوش مصنوعی: دعای خوشبختی او را مانند جامی داشته است، گویی که از درگاه خداوند خواسته است تا دست نیازش را در دامن پرهیزکاران قرار دهد.