گنجور

شمارهٔ ۸۳

نهاده سر به رخت زلف عنبرین گستاخ
ندیده کس به جهان هندویی چنین گستاخ
سر هزار عزیزت فتاده بر سر کوی
گه خرام منه پای بر زمین گستاخ
بسوخت طوطی جانم ز رشک آن چو بدید
که می خورد مگس از لعلت انگبین گستاخ
به جان خود که ببخشای بر جوانی خویش
میا به غارت پیران پاک دین گستاخ
ادب جمال دگر بخشدت ز ناز مزن
قدم به فرق گدایان ره نشین گستاخ
رقیب را ز بر خود بران که از خرمن
به است دور چو افتاد خوشه چین گستاخ
به عذر پیش سگان تو جامی آید روز
بر آستان تو ساید چو شب جبین گستاخ

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نهاده سر به رخت زلف عنبرین گستاخ
ندیده کس به جهان هندویی چنین گستاخ
هوش مصنوعی: سرم را بر روی موهای عطرآگین تو گذاشته‌ام، که هیچ‌کس در جهان مانند تو را این‌قدر بی‌پروا و شجاع ندیده است.
سر هزار عزیزت فتاده بر سر کوی
گه خرام منه پای بر زمین گستاخ
هوش مصنوعی: این جمله می‌گوید: هزاران نفر عزیز و دوستت در کوی و برزنی پخش شده‌اند، پس با وقار و آرامش قدم نزن و خود را مغرور نشان نده.
بسوخت طوطی جانم ز رشک آن چو بدید
که می خورد مگس از لعلت انگبین گستاخ
هوش مصنوعی: طوطی جانم به خاطر حسادت به آن مگس سوخت، وقتی که دید مگس از شهد لعل تو می‌نوشد و بی‌پرواست.
به جان خود که ببخشای بر جوانی خویش
میا به غارت پیران پاک دین گستاخ
هوش مصنوعی: به جان خود قسم که ای جوان، هرگز اجازه نده که افراد پیر با تصور خود، تو را به بیراهه بکشند و دین پاکت را تحت تأثیر قرار دهند.
ادب جمال دگر بخشدت ز ناز مزن
قدم به فرق گدایان ره نشین گستاخ
هوش مصنوعی: ادب و رفتار خوب می‌تواند زیبایی و جذابیت خاصی به شخصیت انسان ببخشد. بنابراین، با ناز و تکبر وارد نشو و به خودت مغرور نشو، چرا که این کار باعث می‌شود که در نظر دیگران به عنوان فردی گستاخ و بی‌ادب شناخته شوی.
رقیب را ز بر خود بران که از خرمن
به است دور چو افتاد خوشه چین گستاخ
هوش مصنوعی: رقیب را از خود دور کن، زیرا هنگامی که شانه به شانه‌ی تو قرار گیرد، همانند دزدکی به برداشت از خرمن دیگران می‌پردازد.
به عذر پیش سگان تو جامی آید روز
بر آستان تو ساید چو شب جبین گستاخ
هوش مصنوعی: به خاطر تو، در روزی که می‌آید، جامی به پا در می‌آید و به درگاه تو می‌رسد، همان‌طور که شب با گستاخی سرش را پایین می‌اندازد.