گنجور

شمارهٔ ۸۴

قامتت نیزه و رخسار تو ای عشوه پسند
آفتابیست که گشته ست یکی نیزه بلند
گریه ام کم نشد از لاله و نسرین بی تو
راه سیل از خس و خاشاک کجا گردد بند
ذوق پابوس توام کشت و ندارم زهره
که بپرسم ز دولعل تو که یک بوسه به چند
آمدم تا فکنی سایه لطفم بر سر
سرو بالای تو چون سایه ام از پای فکند
می کشم درد دلی بی تو که مجنون نکشید
می کنم کوه غمی بی تو که فرهاد نکند
هر سحر تا نرسد چشم بدت چرخ کند
مجمر از جرم خور از ثابت و سیاره سپند
جامی از لطف ترنم به غزلهای کمال
عندلیبیست خوش الحان به چمن های خجند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قامتت نیزه و رخسار تو ای عشوه پسند
آفتابیست که گشته ست یکی نیزه بلند
هوش مصنوعی: قد و قامت تو مانند نیزه‌ای است و چهره‌ات همچون آفتابی است که به زیبایی و جاذبه‌اش درخشیده.
گریه ام کم نشد از لاله و نسرین بی تو
راه سیل از خس و خاشاک کجا گردد بند
هوش مصنوعی: گریه‌ام با وجود گل‌ها و زیبایی‌ها به خاطر نبود تو کم نشده است. چگونه می‌توانم خود را از سیلابی که در دل دارم و از درد و رنج به وجود آمده، رها کنم؟
ذوق پابوس توام کشت و ندارم زهره
که بپرسم ز دولعل تو که یک بوسه به چند
هوش مصنوعی: شور و شوق من برای دیدار تو به حدی است که از پرسمیدن اینکه لبهای تو چقدر ارزش یک بوسه را دارند، شرم دارم.
آمدم تا فکنی سایه لطفم بر سر
سرو بالای تو چون سایه ام از پای فکند
هوش مصنوعی: من آمده‌ام تا سایه‌ی محبت و لطف خود را بر سر تو بگسترانم؛ همان‌طور که سایه‌ام از پایم می‌افتد.
می کشم درد دلی بی تو که مجنون نکشید
می کنم کوه غمی بی تو که فرهاد نکند
هوش مصنوعی: درد و غم فراوانی را بدون تو تجربه می‌کنم که حتی مجنون هم آن را تحمل نکرد و هیچکس به اندازه من در غم نیست.
هر سحر تا نرسد چشم بدت چرخ کند
مجمر از جرم خور از ثابت و سیاره سپند
هوش مصنوعی: هر صبح تا زمانی که چشم بد تو نیفتد، نور خورشید از جرم‌ها و سیارات به خوبی می‌تابد و جواهرات آسمانی درخشان می‌شوند.
جامی از لطف ترنم به غزلهای کمال
عندلیبیست خوش الحان به چمن های خجند
هوش مصنوعی: نوشیدن جرعه‌ای از زیبایی و لطافت، مشابه شعرهای دلنشینی است که این بلبل هنرمند در باغ‌های سرسبز و خوشبو می‌خواند.