شمارهٔ ۸۲
ای صیقل جبین تو داده جلای روح
در دل بود خیال تو تن را به جای روح
ای نسبت صفای بتان با وجود تو
چون نسبت کدورت تن با صفای روح
خود گو که از تو چون گسلم چون تویی مرا
محنت زدای قالب و راحت فزای روح
جان را گداختم به هوای تنت بلی
تن را کنند اهل ارادت فدای روح
روحم خبر ز عشق ازل می دهد کجاست
روحانیی که گوش کند ماجرای روح
روح الله آن نفس که ز روح القدس گرفت
لعل لبت به آن زند اکنون صلای روح
تو روح جامیی و می لعل چون خوری
باشد تو را غذای تن او را غذای روح
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای صیقل جبین تو داده جلای روح
در دل بود خیال تو تن را به جای روح
هوش مصنوعی: ای زیبایی که آرامش را به دل میبخشی، تصویر تو در ذهن من، جانم را شادابتر میکند و وجودم را از روح روحانی پر میکند.
ای نسبت صفای بتان با وجود تو
چون نسبت کدورت تن با صفای روح
هوش مصنوعی: وجود تو نسبت به زیبایی و صفای بتان مانند این است که کدورت و آلودگی جسم به پاکی و روشنی روح نسبت داده شود. یعنی تو بسیار فراتر و والاتر از زیبایی های ظاهری هستی.
خود گو که از تو چون گسلم چون تویی مرا
محنت زدای قالب و راحت فزای روح
هوش مصنوعی: بگو که وقتی از تو جدا شوم، چه بر من میگذرد. تو مایهی آرامش جسم و راحتی روح من هستی.
جان را گداختم به هوای تنت بلی
تن را کنند اهل ارادت فدای روح
هوش مصنوعی: من جانم را برای آرزوی داشتن تو فدای میکنم، بله، اهل عشق و ارادت اهل فدای تن به خاطر روح هستند.
روحم خبر ز عشق ازل می دهد کجاست
روحانیی که گوش کند ماجرای روح
هوش مصنوعی: روح من داستان عشق همیشگی را روایت میکند؛ اما کسی نیست که به این داستان گوش دهد و آن را درک کند.
روح الله آن نفس که ز روح القدس گرفت
لعل لبت به آن زند اکنون صلای روح
هوش مصنوعی: روح الله آن نفسی است که از روح القدس الهام گرفته و صدای روح را به لعل لبت میزند.
تو روح جامیی و می لعل چون خوری
باشد تو را غذای تن او را غذای روح
هوش مصنوعی: تو مانند یک جام هستی و وقتی که میخوری، مانند لعل میشود. این نوشیدنی برای تن تو غذای جسم است و برای روح تو غذای روح.