شمارهٔ ۸
نات سلمی و لکن لاخ برق من مغانیها
بلی منزلگه مقصود را باشد نشانیها
نسیم کوی او بخشد دل امیدواران را
امید کامگاریها نوید شادمانیها
کجا شد آن ز روی او شبم را روشناییها
کجا رفت آن ز لعل او لبم را کامرانیها
جوانی در سر و کار جوانان شد نمیدانم
کجایند آن جوانان یا کجا رفت آن جوانیها
خضر از توست زنده عیسی از تو زنده سازنده
تویی آری به لبها چشمهسار زندگانیها
نه از زخم تو میرند آهوان در صیدگه لیکن
کنند از ذوق بر تیر و کمانت جانفشانیها
زبان مالی به لب هردم کش از لب میکنم شیرین
کنی کامم ز حسرت تلخ ازین شیرینزبانیها
بود کوه غمت بر دل گران و دل گران بر تن
ز کویت رفتم اینک وز درت بردم گرانیها
رموز عشق را جامی درون ساده میباید
به آب می بشو لوح ضمیر از خردهدانیها
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نات سلمی و لکن لاخ برق من مغانیها
بلی منزلگه مقصود را باشد نشانیها
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و دلنشینی یک مکان اشاره دارد، جایی که علاوه بر زیبایی، نشانهای از مقصد و خواستههای دل دارد. هرچند که خود آن مکان به تنهایی ممکن است کامل نباشد، اما به وضوح نشاندهنده راهی است که باید در آن پیموده شود.
نسیم کوی او بخشد دل امیدواران را
امید کامگاریها نوید شادمانیها
هوش مصنوعی: نسیم کوی او به دل مایوسها، امید موفقیت و خوشبختی را میدهد و خبر از شادیها به آنها میآورد.
کجا شد آن ز روی او شبم را روشناییها
کجا رفت آن ز لعل او لبم را کامرانیها
هوش مصنوعی: کجا رفت آن روشنی که چهرهاش به من داد و کجا رفت شادیای که از لبهایش به دست میآوردم؟
جوانی در سر و کار جوانان شد نمیدانم
کجایند آن جوانان یا کجا رفت آن جوانیها
هوش مصنوعی: جوانی به جوانان و دنیای جوانی روی آورد، اما نمیدانم آن جوانان کجا هستند یا آن دوران جوانی کجا رفته است.
خضر از توست زنده عیسی از تو زنده سازنده
تویی آری به لبها چشمهسار زندگانیها
هوش مصنوعی: خضر، که نماد زندگی و جوانی است، از وجود تو سرچشمه میگیرد. عیسی هم که نماد حیات دوباره است، به واسطه تو زنده میشود. تو خود، منبع زندگی و شادابی برای دیگران هستی.
نه از زخم تو میرند آهوان در صیدگه لیکن
کنند از ذوق بر تیر و کمانت جانفشانیها
هوش مصنوعی: آهوان در شکارگاه به خاطر زخم تو نمیمیرند، اما به خاطر زیبایی تیر و کمان تو، جانشان را فدایت میکنند.
زبان مالی به لب هردم کش از لب میکنم شیرین
کنی کامم ز حسرت تلخ ازین شیرینزبانیها
هوش مصنوعی: هر لحظه که میخواهم از زبان شیرینت بگویم، میکوشم با حرفهایم کام خود را از تلخیهای زندگی شیرین کنم.
بود کوه غمت بر دل گران و دل گران بر تن
ز کویت رفتم اینک وز درت بردم گرانیها
هوش مصنوعی: کوه غمت بر دل من سنگینی میکند و این سنگینی بر جسم من هم حس میشود. از کنارت دور شدم و اکنون بار غمهایم را از در تو دور میکنم.
رموز عشق را جامی درون ساده میباید
به آب می بشو لوح ضمیر از خردهدانیها
هوش مصنوعی: برای درک عشق، باید یک جام ساده پر از آب داشته باشیم تا با آن ذهن خود را از دانستههای بیمورد پاک کنیم.