گنجور

شمارهٔ ۷۱

باز عید آمد و مهر از دهن خم برخاست
داد ساقی می و مطرب به ترنم برخاست
واعظ شهر درانداخت حدیثی ز لبت
گفت یک نکته و فریاد ز مردم برخاست
روی تو پیش نظر چهره چه مالم به رهت
چون درآمد مه من آب، تیمم برخاست
هر که شب بر خس و خاشاک درت پهلو سود
سحر آسوده تن از بستر قاقم برخاست
سرمه در چشم رمد دیده عشاق کشید
توسنت را چو غباری ز سر سم برخاست
چشمت آن ظالم مظلوم کش آمد که ازوست
هر کجا از چو منی بانگ تظلم برخاست
مرد جامی به زمین روی و نکردی رحمی
وه که از روی زمین رسم ترحم برخاست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز عید آمد و مهر از دهن خم برخاست
داد ساقی می و مطرب به ترنم برخاست
هوش مصنوعی: عید دوباره فرا رسیده و شادی و نشاط در فضا انتشار یافته است. ساقی نوشیدنی را در دست دارد و موسیقی‌دان با نواهای دلنشین‌اش فضای جشن را زنده کرده است.
واعظ شهر درانداخت حدیثی ز لبت
گفت یک نکته و فریاد ز مردم برخاست
هوش مصنوعی: واعظ شهر حدیثی را مطرح کرد و با زبانی شیرین نکته‌ای را بیان کرد که باعث شد مردم به وجد آمده و فریادشان بلند شود.
روی تو پیش نظر چهره چه مالم به رهت
چون درآمد مه من آب، تیمم برخاست
هوش مصنوعی: چهره‌ات در مقابل دیدگانم است و به همین خاطر، وقتی مه من به راهت آمد، دیگر چیزی از دستم نماند و فقط توانستم به یاد تو تیمم بزنم.
هر که شب بر خس و خاشاک درت پهلو سود
سحر آسوده تن از بستر قاقم برخاست
هوش مصنوعی: هر کس که شب را در کنار چمن و گیاهان خشک سپری کند، صبحگاه با خیال راحت از خواب بیدار می‌شود و از بستر خود بلند می‌شود.
سرمه در چشم رمد دیده عشاق کشید
توسنت را چو غباری ز سر سم برخاست
هوش مصنوعی: در چشمان عاشقان، غبار عشق مانند سرمه نشسته است، و تو هانسان را مانند گردی که از سر سم بلند شده، جذب کرده‌ای.
چشمت آن ظالم مظلوم کش آمد که ازوست
هر کجا از چو منی بانگ تظلم برخاست
هوش مصنوعی: چشمان تو به قدری زیبا و مخرّب است که هر جا پسران همچون من فریاد مظلومیت سر دهند، از آن به وجود آمده است.
مرد جامی به زمین روی و نکردی رحمی
وه که از روی زمین رسم ترحم برخاست
هوش مصنوعی: مردی بر زمین افتاد و هیچ رحمت و شفقتی نشان نداد، وای بر حالتی که از روی زمین، محبت و ترحم رخت بربسته است.