شمارهٔ ۶۱
آن غمزه زن چو گرد گلستان برآمده ست
از شاخ گل نه غنچه که پیکان برآمده ست
بر هر گل زمین که گذشته ست خنده ناک
از نوک خارها گل خندان برآمده ست
هرجا نهاده طره ژولیده بر عذار
پهلوی لاله سنبل و ریحان برآمده ست
در هر چمن که سایه فکنده ست قامتش
برجای سایه سرو خرامان برآمده ست
در دل شکست ناوک آهم چه حاجت است
خط عذار او که زره سان برآمده ست
کو آن کمند زلف که در چاه آن ذقن
مانده ست دل اسیر اگر جان برآمده ست
تا بسته ام گزیدن آن لب به خود خیال
آب حیاتم از بن دندان برآمده ست
نوری که شب به دامن گردون فرو شود
هر صبحدم تو را ز گریبان برآمده ست
تا کرد وصف خط تو جامی بنفشه اش
از جویبار جدول دیوان برآمده ست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن غمزه زن چو گرد گلستان برآمده ست
از شاخ گل نه غنچه که پیکان برآمده ست
هوش مصنوعی: آن دختر زیبا مانند گلی در باغستان ظاهر شده است، نه همچون غنچهای که هنوز از درخت جدا نشده باشد، بلکه به شکلی پخته و بالغ که آماده ارائه زیبایی و جذابیت خود است.
بر هر گل زمین که گذشته ست خنده ناک
از نوک خارها گل خندان برآمده ست
هوش مصنوعی: بر روی هر گلی که در زمین شکوفا شده، با وجود خارها که ممکن است دردناک باشند، باز هم لبخند شادی به چشم میخورد. هر گل، با وجود سختیها و موانع، نشاندهنده زیبایی و شادابی است.
هرجا نهاده طره ژولیده بر عذار
پهلوی لاله سنبل و ریحان برآمده ست
هوش مصنوعی: هر جایی که موهای آشفته بر چهرهاش قرار بگیرد، گلهای زیبای لاله، سنبل و ریحان در آنجا شکوفا میشوند.
در هر چمن که سایه فکنده ست قامتش
برجای سایه سرو خرامان برآمده ست
هوش مصنوعی: در هر باغی که قامت او سایه افکنده، سایهای مانند سرو بلند و زیبا از آن بلند شده است.
در دل شکست ناوک آهم چه حاجت است
خط عذار او که زره سان برآمده ست
هوش مصنوعی: در دل شکستگی ناشی از تیر آهم، چه نیازی به نشانهگذاری از زیبایی چهره او وجود دارد که مانند زرهی درخشان نمایان شده است؟
کو آن کمند زلف که در چاه آن ذقن
مانده ست دل اسیر اگر جان برآمده ست
هوش مصنوعی: کجاست آن کمند زلف که دل را در چاه جذبهاش گرفتار کرده است؟ اگر دل به آتش عشق سوخته است، دیگر جان چه ارزشی دارد؟
تا بسته ام گزیدن آن لب به خود خیال
آب حیاتم از بن دندان برآمده ست
هوش مصنوعی: وقتی که آن لب را به خود نزدیک میکنم و خیال میکنم که آب حیات را به دست آوردهام، احساس میکنم که از عمق دندانهایم نشأت کرده است.
نوری که شب به دامن گردون فرو شود
هر صبحدم تو را ز گریبان برآمده ست
هوش مصنوعی: نوری که در شب به آسمان میافتد، هر صبحگاه از دامن تو بیرون میآید.
تا کرد وصف خط تو جامی بنفشه اش
از جویبار جدول دیوان برآمده ست
هوش مصنوعی: تا وقتی که زیبایی و ویژگیهای خط تو توصیف میشود، تأثیر آن مثل رنگ بنفشه در آب جویبار، بر روی دل و جان آدمی مینشیند و احساسات عمیقی را بر میانگیزد.