شمارهٔ ۴۵
بود بهار من آن روز اگرچه فصل دی است
که گل در او رخ ساقی و لاله جام می است
جهانیان همه در جست و جوی می بینم
ندانم این تک و پوی از کی است و تا به کی است
اگرچه پشت به پشتند رهروان کس نیست
که طاق ابروی جانان نه قبله گاه وی است
رسید قاصد جان تیر او پیاپی باد
نزول او که عجب قاصدی خجسته پی است
در آفتاب به روزم ستاره بنماید
ز تاب باده بناگوش او که کرده خوی است
به ذکر حاتم و جودش چه سود بسط سخن
چو از بسیط زمین آن بساط گشته طی است
صریر خامه جامی به گوش ذوق شنو
که بزمگاه سخن را به از نوای نی است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود بهار من آن روز اگرچه فصل دی است
که گل در او رخ ساقی و لاله جام می است
هوش مصنوعی: اگرچه فصل زمستان است و روزهای سرد و بیبرگی را میگذرانیم، اما برای من آن روز بهاری بود، چون وجود ساقی و گلهای زیبا و لالهها به من احساس شادی و سرزندگی میدهد.
جهانیان همه در جست و جوی می بینم
ندانم این تک و پوی از کی است و تا به کی است
هوش مصنوعی: مردم دنیا را میبینم که همه در پی لیاقت و خوشی هستند، اما نمیدانم این تلاش و جستوجو از چه زمانی شروع شده و به کجا ختم خواهد شد.
اگرچه پشت به پشتند رهروان کس نیست
که طاق ابروی جانان نه قبله گاه وی است
هوش مصنوعی: هرچند که مسافران در کنار یکدیگر هستند، اما هیچکس نمیتواند بگوید که زیبایی چهره محبوبش جهت و مقصد اوست.
رسید قاصد جان تیر او پیاپی باد
نزول او که عجب قاصدی خجسته پی است
هوش مصنوعی: پیامآور جانش به سمت او میآید و هر بار او را با شور و شوق فراوان مینگرد. چه شگفتآور است که چنین قاصدی خوشخبر و نیکو همراه دارد.
در آفتاب به روزم ستاره بنماید
ز تاب باده بناگوش او که کرده خوی است
هوش مصنوعی: در روز روشن، ستارهای به من نشان میدهد که چقدر از شراب نشأت گرفته است و این نشان از راز در دل او دارد.
به ذکر حاتم و جودش چه سود بسط سخن
چو از بسیط زمین آن بساط گشته طی است
هوش مصنوعی: ذکر و یاد آوری از بخشندگی و سخاوت حاتم چه فایدهای دارد، وقتی که زمین وسیع و فراخ، به واسطهی مشکلات و سختیها، تبدیل به بیثمری و تلخی شده است.
صریر خامه جامی به گوش ذوق شنو
که بزمگاه سخن را به از نوای نی است
هوش مصنوعی: صدای قلمی را میشنوی که در حال نوشتن است، مانند صدای نَی که در جشن سخنوری مینوازد. این صدا بهتر از هر چیز دیگری در آن مجلس است.