شمارهٔ ۴۴
واله عشق تو را تمییز خار از گل کی است
دید دیوانه بهار خرم و گفتا دی است
آتشین گلهای داغت بر دل از هم نگسلد
نوبهار حسنی و گلهای تو پی در پی است
محرم وصفت نمی بینم زبان و گوش خویش
گرچه صیت حسن تو از روم رفته تا ری است
ذاکر بی لهجه گو بس کن که ذکر جهر او
می برد ذوقی که در گوشم ز آواز نی است
ساقیا می ده که از من توبه ناید تا تو را
زلف درهم رفته عارض پرخوی و لب پر می است
گفته ای بی من دل سوداییت را حال چیست
خال تو بر آتشین رخ صورت حال وی است
جامیا اگر زنده ای بهر صبوحی سر برآر
کز پی میخوارگان هر سو ندای یا حی است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
واله عشق تو را تمییز خار از گل کی است
دید دیوانه بهار خرم و گفتا دی است
هوش مصنوعی: عاشق تو به قدری دیوانهوار است که تفاوت بین خار و گل را نمیتواند تشخیص دهد. او در بهاری شاداب به سر میبرد و به خاطر عشقش، خوشحال و شاداب است.
آتشین گلهای داغت بر دل از هم نگسلد
نوبهار حسنی و گلهای تو پی در پی است
هوش مصنوعی: شوق و عشق تو مانند گلهای گرم و آتشین در دل من است که هرگز نمیگذارد احساسی جدید و تازه به وجود آید. زیبایی و گلهای تو همیشه در کنار هم و متداوم هستند.
محرم وصفت نمی بینم زبان و گوش خویش
گرچه صیت حسن تو از روم رفته تا ری است
هوش مصنوعی: من کسی را که بتواند از زیباییهای تو بگوید و بشنود، نمیبینم. هرچند که نام نیکی تو از روم تا ری پخش شده است.
ذاکر بی لهجه گو بس کن که ذکر جهر او
می برد ذوقی که در گوشم ز آواز نی است
هوش مصنوعی: ای یادآور، بیپرده و با لهجه حرف نزن، چرا که صدای بلند و ذکر تو لذتی را در من ایجاد میکند که مانند صدای نی است و مرا به وجد میآورد.
ساقیا می ده که از من توبه ناید تا تو را
زلف درهم رفته عارض پرخوی و لب پر می است
هوش مصنوعی: ای ساقی، به من شراب بده، چون من از گناهانم پشیمان نخواهم شد. فقط تو را مینگرم که با موهای آشفته و چهرهای زیبا و لبانی پر از شراب ظاهر شدهای.
گفته ای بی من دل سوداییت را حال چیست
خال تو بر آتشین رخ صورت حال وی است
هوش مصنوعی: تو گفتهای که بی من دل تنگ و بیتابی، حالا چگونه است؟ خال زیبایت بسان آتش بر چهرهات، خبر از حال و روز او دارد.
جامیا اگر زنده ای بهر صبوحی سر برآر
کز پی میخوارگان هر سو ندای یا حی است
هوش مصنوعی: ای جام، اگر زندهای، برای صبح نوشیدن میخواهم، سر خود را بلند کن، زیرا از هر سو صدای زندگی و حیات میآید.