گنجور

شمارهٔ ۳۵

روی خوش تو مطلع صبح صباحت است
خط لب تو سبزی خوان ملاحت است
هر گوهر سخن که گذشته ست بر لبت
دری به لب فتاده ز بحر فصاحت است
دل شد جراحت از تو و این اشک سرخ هست
خونابه ای که گشته روان زان جراحت است
راحت کف است پیش عرب چون کفم به کف
مالی، کنم خروش که وه این چه راحت است
جنبیدن از در تو نیارد به هیچ باب
صوفی که عمر برده به سر در سیاحت است
افتاده زخم خورده تیغت ز خود خلاص
چون منعمی که خفته پی استراحت است
چون ساحت در تو ندیده ست هیچ جای
جامی که کرده روی زمین را مساحت است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی خوش تو مطلع صبح صباحت است
خط لب تو سبزی خوان ملاحت است
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلکش تو مانند آغاز صبح است و لب‌های تو به قدری جذاب و دلربا هستند که مانند سبزی‌های تازه جلوه می‌کنند.
هر گوهر سخن که گذشته ست بر لبت
دری به لب فتاده ز بحر فصاحت است
هوش مصنوعی: هر کلام زیبایی که از لبانت جاری می‌شود، نتیجه‌ای از دریای بلاغت و زبانی است که در آن غرقی.
دل شد جراحت از تو و این اشک سرخ هست
خونابه ای که گشته روان زان جراحت است
هوش مصنوعی: دل از درد تو جراحت دیده و این اشک قرمز، خونابه‌ای است که به خاطر آن زخم جاری شده.
راحت کف است پیش عرب چون کفم به کف
مالی، کنم خروش که وه این چه راحت است
هوش مصنوعی: راحتی که عرب دارد، برای من ساده و دم‌دستی است. چون من هم با دست خودم به راحتی می‌رسم. بنابراین، با صدای بلند می‌گویم: چه قدر این آرامش آسان و دل‌چسب است!
جنبیدن از در تو نیارد به هیچ باب
صوفی که عمر برده به سر در سیاحت است
هوش مصنوعی: هیچ درب و راهی نمی‌تواند صوفی را از در تو دور کند، زیرا او عمری را در سفر و جستجوی روحانی گذرانده است.
افتاده زخم خورده تیغت ز خود خلاص
چون منعمی که خفته پی استراحت است
هوش مصنوعی: زخمی که از تیغ تو خورده‌ام، اکنون آرام و ساکت شده‌ام، مانند میمی که در خواب است و به استراحت پرداخته.
چون ساحت در تو ندیده ست هیچ جای
جامی که کرده روی زمین را مساحت است
هوش مصنوعی: چون کسی که نتوانسته است هیچ جامی را در تو ببیند، پس هیچ تکه‌ای از زمین نخواهد داشت که به آن شکل بگیرد.