شمارهٔ ۲۷۴
تو پریرویی و عالم ز تو پر دیوانه
نیست خالی ز تمنای تو یک فرزانه
نیست همتای تو کس قیمت خود را بشناس
که تویی درج فلک را گهر یکدانه
شانه را چند دهد زلف تو مشاطه به دست
شانه از دست برون بادش و دست از شانه
خانه دولت جاوید بود منزل تو
نه به فرق سر ما پای ز دولتخانه
بخت پروانه یک پرتوم از شمع رخت
داد، کو آن که رساند به تو این پروانه
خواست پیمانه که چون جام نهد لب به لبت
پر ازین روست سبو را دلی از پیمانه
میلت ای طفل به افسانه چو جامی دانست
ساخت در عشق تو خود را به جهان افسانه
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو پریرویی و عالم ز تو پر دیوانه
نیست خالی ز تمنای تو یک فرزانه
هوش مصنوعی: تو زیبا و دلربا هستی و هیچکس در عالم وجود ندارد که از عشق و آرزوی تو بیخبر باشد، حتی افراد عاقل و فرزانه نیز از این تمنا خالی نیستند.
نیست همتای تو کس قیمت خود را بشناس
که تویی درج فلک را گهر یکدانه
هوش مصنوعی: هیچکس همتای تو نیست؛ ارزش خود را بشناس، زیرا تو همچون مرواریدی کمیاب در میان ستارهها هستی.
شانه را چند دهد زلف تو مشاطه به دست
شانه از دست برون بادش و دست از شانه
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت موی طرف مقابل اشاره میکند و میگوید که این زلفها به حدی جذاب و گیرا هستند که گوینده را به شانه زدن و زیباییشان مشغول میکنند. همچنین، این موی زیبا به قدری لطیف و دلنشین است که ممکن است شانه را از دست خارج کند و در واقع، دلمشغولی و زیبایی آن باعث میشود که گوینده دیگر نتواند شانه را درست نگهدارد و تمام توجهش معطوف به زیبایی آن زلفهامیشود.
خانه دولت جاوید بود منزل تو
نه به فرق سر ما پای ز دولتخانه
هوش مصنوعی: خانهای که نماد دولت جاودانه است، جای تو نیست؛ چون سرنوشت ما به خاطر بیتوجهی به این مکان دچار مشکل شده است.
بخت پروانه یک پرتوم از شمع رخت
داد، کو آن که رساند به تو این پروانه
هوش مصنوعی: پروانه خوشبختیاش را با یک پرتو از شعله زیباییات به دست آورد، حالا چه کسی است که این پروانه را به تو برساند؟
خواست پیمانه که چون جام نهد لب به لبت
پر ازین روست سبو را دلی از پیمانه
هوش مصنوعی: خواسته تا وقتی که جام را به لب نزدیک کند، دلش از پیمانهای پر باشد. این نشان میدهد که او میخواهد از محبت یا لذتی استفاده کند که در دلش وجود دارد.
میلت ای طفل به افسانه چو جامی دانست
ساخت در عشق تو خود را به جهان افسانه
هوش مصنوعی: عزیزم، تو که همچون یک کودک به قصهها عشق میورزی، مانند جامی که در دل عشق تو معنا پیدا کرده است، در این دنیا به افسانهای تبدیل شدهای.

جامی