گنجور

شمارهٔ ۲۶۵

شد وقت گل به باده مرا طیلسان گرو
با زاهدان به توبه چه دارم زبان گرو
ماه زمین تویی چه عجب گر به نزد حسن
ماه زمین برد ز مه آسمان گرو
بوسی به نسیه ام بده از لب که می نهم
پیش تو در برابر آن نقد جان گرو
در داستان عشق تو بگذشت عمرها
رفتیم و دل هنوز بدین داستان گرو
رسوای کودکان شدم آری بدین سزاست
پیری که دل کند به غم هر جوان گرو
بی مهری است عادت تو وای آن که کرد
خاطر به دلبری چو تو نامهربان گرو
جامی به دور لعل لبت وجه می نداشت
تسبیح و خرقه کرد به کوی مغان گرو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد وقت گل به باده مرا طیلسان گرو
با زاهدان به توبه چه دارم زبان گرو
هوش مصنوعی: زمان گل و شکوفایی فرارسیده و من در حال نوشیدن شراب هستم. با زاهدان و پرهیزگاران چه ارتباطی دارم که بخواهم به توبه و بازگشت به راه راست بپردازم؟
ماه زمین تویی چه عجب گر به نزد حسن
ماه زمین برد ز مه آسمان گرو
هوش مصنوعی: شگفتا که تو همچون ماهی در زمین هستی، چه عجیب است اگر به کنار حسن، ماه زمین را از ماه آسمان بخری!
بوسی به نسیه ام بده از لب که می نهم
پیش تو در برابر آن نقد جان گرو
هوش مصنوعی: از لب‌هایت بوسه‌ای به من بده که بعداً می‌توانم جانم را در برابر این بوسه به تو تقدیم کنم.
در داستان عشق تو بگذشت عمرها
رفتیم و دل هنوز بدین داستان گرو
هوش مصنوعی: در قصه عشق تو، عمرها گذشت و ما راه‌ها را طی کردیم، اما دل مان هنوز به این داستان وابسته است.
رسوای کودکان شدم آری بدین سزاست
پیری که دل کند به غم هر جوان گرو
هوش مصنوعی: من به خاطر ناتوانی و ناراحتی‌ام به چشم دیگران خوار و رسوا شده‌ام. این هم جزای من است که با غم و غصه، دل خود را از جوانی‌هایم جدا کرده‌ام.
بی مهری است عادت تو وای آن که کرد
خاطر به دلبری چو تو نامهربان گرو
هوش مصنوعی: تو به بی‌محبتی عادت کرده‌ای و وای به حال آن کسی که دلش به محبت و زیبایی‌ات خوش شده است در حالی که تو اینقدر بی‌رحمی.
جامی به دور لعل لبت وجه می نداشت
تسبیح و خرقه کرد به کوی مغان گرو
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تصویر زیبایی از عشق و جذابیت می‌پردازد. او می‌گوید که وقتی جامی از شراب به دور لب‌های زیبا و قرمز معشوق می‌چرخد، دیگر نیازی به تسبیح و لباس‌های زاهدانه نیست. او نشان می‌دهد که در این فضا—در کنار معشوق، در کوی پر از شگفتی‌های مغان—رها می‌شود و به لذت‌ها و زیبایی‌های دنیا پی می‌برد. به طور کلی، این بیت به اهمیت عشق و زیبایی در زندگی اشاره دارد و می‌گوید که گاهی اوقات باید از قوانین سخت زندگی بگذریم و از لذت‌های ظاهری بهره‌مند شویم.