گنجور

شمارهٔ ۲۶۲

چه کاریست خوش دل به جانان سپردن
چو افتد به جان کار دل جان سپردن
به هرگام دشواریی پیشت آید
نشاید ره عشق آسان سپردن
چون آن کافر آید به یغما چه چاره
جز از دین گذشتن جز ایمان سپردن
ز وصلی که باشد طفیل رقیبان
بود خوشترم جان به هجران سپردن
چو نبود درین موج خیز آشنایی
خوشا رخت هستی به طوفان سپردن
میفزای گو خط بر آن لب که نتوان
به موران نگین سلیمان سپردن
فسون است اشعار جامی خوش افتد
به یار پری خوی دیوان سپردن

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه کاریست خوش دل به جانان سپردن
چو افتد به جان کار دل جان سپردن
هوش مصنوعی: خوش‌دل بودن و اعتماد کردن به محبوب چه فایده‌ای دارد، وقتی که کار دل به جان می‌افتد و جان را باید فدای دل کرد.
به هرگام دشواریی پیشت آید
نشاید ره عشق آسان سپردن
هوش مصنوعی: هر زمان که با سختی‌هایی در مسیر روبرو شوی، نباید توقع داشته باشی که عشق را با آسانی بیابی یا دنبال کنی.
چون آن کافر آید به یغما چه چاره
جز از دین گذشتن جز ایمان سپردن
هوش مصنوعی: وقتی که آن بی‌دین به غارت بیاید، چه راهی جز اینکه از دین خود دست بکشیم و ایمان را به او بسپاریم وجود دارد؟
ز وصلی که باشد طفیل رقیبان
بود خوشترم جان به هجران سپردن
هوش مصنوعی: من خوشترم که جانم را به دوری عزیزم بدهم تا اینکه در کنار او باشم و تحت تأثیر رقبای او قرار بگیرم.
چو نبود درین موج خیز آشنایی
خوشا رخت هستی به طوفان سپردن
هوش مصنوعی: وقتی که در این طوفان برانگیخته، آشنایی وجود نداشته باشد، چه خوب است که زندگی‌ام را به این طوفان بسپارم.
میفزای گو خط بر آن لب که نتوان
به موران نگین سلیمان سپردن
هوش مصنوعی: بیشتر از آن لب زیبا بنویس که نتوان به موریان، انگشتر سلیمان را سپرد.
فسون است اشعار جامی خوش افتد
به یار پری خوی دیوان سپردن
هوش مصنوعی: اشعار زیبا و دلنشین جامی به دل یار می‌نشیند، مانند جادو، تا جایی که دیوانش را به او سپرده است.