گنجور

شمارهٔ ۲۶۱

عجب در عربده‌ست امروز با من ترک مست من
گریبانم به دست او و دامانش به دست من
منم پر سرو و گل باغی ز فکر قد رخسارش
که باشد تیر طعن عیب‌جویان خاربست من
به دارم سر بلندی داد آن نخل جهان آرا
چه عالی شد ببین ز اقبال عشقش قدر پست من
مرا شد عمر شست و ماهی آن ساعد سیمین
نیفتاد اندرین گرداب غم هرگز به شست من
بت من خودپرست از آینه من بت‌پرست از وی
ندارد فکر حال بت‌پرستان بت‌پرست من
فکند آن سرو سایه بر سر من چشم آن دارم
که فردا سایه طوبی بود جای نشست من
فکند آن سرو سایه بر سر من چشم آن دارم
که فردا سایه طوبی بود جای نشست من
نیم من جامی آسوده‌خاطر آن تُنُک‌جامم
که از سنگ جفا آن تندخو خواهد شکست من

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عجب در عربده‌ست امروز با من ترک مست من
گریبانم به دست او و دامانش به دست من
هوش مصنوعی: امروز با من ترک مستی عجیبی دارد. من گریبان او را در دست دارم و او دامانم را گرفته است.
منم پر سرو و گل باغی ز فکر قد رخسارش
که باشد تیر طعن عیب‌جویان خاربست من
هوش مصنوعی: من به زیبایی و شکوهی مانند درختان سرو و گل‌های باغ می‌باشم، و این زیبایی از اندیشه‌ام به خاطر چهره‌ی زیبا و دل‌ربای اوست. اما برخی از مردم با انتقاد و کنایه‌های خود مانند خارهایی در این باغ زیبا می‌باشند.
به دارم سر بلندی داد آن نخل جهان آرا
چه عالی شد ببین ز اقبال عشقش قدر پست من
هوش مصنوعی: نخل زیبای جهان به من سر بلندی بخشید و حالا ببین چقدر از خوش‌شنسی عشقش من را در موقعیت پایینی قرار داده است.
مرا شد عمر شست و ماهی آن ساعد سیمین
نیفتاد اندرین گرداب غم هرگز به شست من
هوش مصنوعی: عمر من به سرعت گذشت، اما آن دست زیبای نقره‌ای هنوز در دام غم گرفتار نشده است.
بت من خودپرست از آینه من بت‌پرست از وی
ندارد فکر حال بت‌پرستان بت‌پرست من
هوش مصنوعی: محبوب من، که خود را بسیار می‌پسندد، از من آینه‌ای می‌سازد که فقط او را نشان می‌دهد. دیگران به او نگاه می‌کنند و به جای آنکه متوجه عشق واقعی شوند، تنها به پرستش او مشغول‌اند و از حال و روز خود غافل هستند.
فکند آن سرو سایه بر سر من چشم آن دارم
که فردا سایه طوبی بود جای نشست من
هوش مصنوعی: آن درخت زیبا، سایه‌اش را بر سر من انداخته، و من چشم به فردا دوخته‌ام، که جایگاه من در فردا زیر سایه درختی نیکو خواهد بود.
فکند آن سرو سایه بر سر من چشم آن دارم
که فردا سایه طوبی بود جای نشست من
هوش مصنوعی: سرو بلندی سایه‌اش را بر سر من انداخته است و من به آن امید دارم که فردا سایه‌ی درخت طوبی محل نشستن من خواهد بود.
نیم من جامی آسوده‌خاطر آن تُنُک‌جامم
که از سنگ جفا آن تندخو خواهد شکست من
هوش مصنوعی: نیمه‌ی من در آرامش و راحتی است، ولی آن ظرف نازک و شکننده‌ای که در دست دارم، به زودی به خاطر شدت رفتار سنگین و بی‌رحمی شکسته خواهد شد.