گنجور

شمارهٔ ۲۶۰

خوش آنکه در چمن ای نازنین تو باشی و من
به پای سرو و سمن همنشین تو باشی و من
نشسته بر سر سبزه به روی ساغر می
فشانده برگ گل و یاسمین تو باشی و من
ز عکس اشک من و لعل تو درآب روان
به طرف جوی می و انگبین تو باشی و من
ز بس که از کف هم خورده جام مالامال
نه عقل مانده به جای و نه دین تو باشی و من
بود که خوی کنی با من از خدا خواهم
که مانده در همه عالم همین تو باشی و من
گرفته جای رقیبان همه به زیر زمین
به هم نشسته به روی زمین تو باشی و من
ز شهر کرده چو جامی جلا ز طعن کسان
گهی به روم شده گه به چین تو باشی و من

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوش آنکه در چمن ای نازنین تو باشی و من
به پای سرو و سمن همنشین تو باشی و من
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که تو در باغ باشی و من در کنار درخت‌ها و گل‌ها به تو نزدیک باشم.
نشسته بر سر سبزه به روی ساغر می
فشانده برگ گل و یاسمین تو باشی و من
هوش مصنوعی: در کنار چمن نشسته‌ام و روی لیوان مشروب گلبرگ‌ها و یاسمن‌ها را می‌ریزم؛ تو در کنارم باش و من هم در کنارت.
ز عکس اشک من و لعل تو درآب روان
به طرف جوی می و انگبین تو باشی و من
هوش مصنوعی: به خاطر تصویر اشک‌هایم و لب‌های سرخ تو در آب جاری، من به سمت جوی می و عسل تو می‌روم و تو هم در آنجا هستی.
ز بس که از کف هم خورده جام مالامال
نه عقل مانده به جای و نه دین تو باشی و من
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه خیلی از خوشی و لذت‌های زندگی استفاده کرده‌ایم، نه عقل‌مان در جایی باقی مانده و نه ایمان‌مان. تو در کنار من باش؛ به همین سادگی.
بود که خوی کنی با من از خدا خواهم
که مانده در همه عالم همین تو باشی و من
هوش مصنوعی: به این معنی است که امیدوارم که طبیعت تو با من باقی بماند و از خدا خواسته‌ام که در تمام جهان، تنها تو را داشته باشم و خودم هم در کنار تو باشم.
گرفته جای رقیبان همه به زیر زمین
به هم نشسته به روی زمین تو باشی و من
هوش مصنوعی: همه رقبای ما در زیرزمین هستند و دور هم جمع شده‌اند، اما تو و من در روی زمین خواهیم بود.
ز شهر کرده چو جامی جلا ز طعن کسان
گهی به روم شده گه به چین تو باشی و من
هوش مصنوعی: شخص می‌گوید که از شهر خود مانند جامی که درخشان و شفاف است، دور شده‌ام. به خاطر حرف‌های دیگران گاهی به روم و گاهی به چین سفر کرده‌ام. تو در اینجا هستی و من در آن‌جا.