گنجور

شمارهٔ ۲۵۱

هرگز ندیدم رسم حبیبان
همچون تو کردن خو با رقیبان
غوغای زاغان ببریده گل را
پیوند صحبت از عندلیبان
هرگز نیاری یاد اسیران
هرگز نپرسی حال غریبان
از بس ضعیفم گشته ست عاجز
زاحساس نبضم دست طبیبان
خوش انکه گردد در قتل واعظ
شمشیر غازی تیغ خطیبان
دادی کسان را از خود نصیبی
رحمی نکردی بر بی نصیبان
جامی که عشقت کردش مؤدب
کی گوش دارد پند ادیبان

اطلاعات

وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرگز ندیدم رسم حبیبان
همچون تو کردن خو با رقیبان
هوش مصنوعی: هرگز ندیدم که معشوقان مانند تو با رقیبان چنین رفتاری داشته باشند.
غوغای زاغان ببریده گل را
پیوند صحبت از عندلیبان
هوش مصنوعی: هیاهوی کلاغ‌ها که با گل‌های بریده سر و کار دارند، نشان‌دهنده گفت‌و‌گوی پرندگان خوش‌خوان است.
هرگز نیاری یاد اسیران
هرگز نپرسی حال غریبان
هوش مصنوعی: هرگز به یاد اسیران نخواهی بود و هرگز از حال غریبان نمی‌پرسی.
از بس ضعیفم گشته ست عاجز
زاحساس نبضم دست طبیبان
هوش مصنوعی: به دلیل ضعف شدیدم، پزشکان حتی از احساس نبض من ناتوان شده‌اند.
خوش انکه گردد در قتل واعظ
شمشیر غازی تیغ خطیبان
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که در قتل واعظ، شمشیر جنگجو را به کار گیرد و سخنان خطیبان را در خود نابود کند.
دادی کسان را از خود نصیبی
رحمی نکردی بر بی نصیبان
هوش مصنوعی: به دیگران از دارایی‌ات بخشیدی، اما بر کسانی که هیچ ندارند، ترحمی نکردی.
جامی که عشقت کردش مؤدب
کی گوش دارد پند ادیبان
هوش مصنوعی: جامی که به خاطر عشق تو با احترام و آداب رفتار کرده، آیا به نصایح و پندهای ادیبان گوش فرا می‌دهد؟