گنجور

شمارهٔ ۲۵۰

تیغ مژگان را به خون عشقبازان تیز کن
غمزه را در قتل پاکان خنجر خونریز کن
با چنین شکل پر آشوب آ برون یک بامداد
شهر را درمانده غوغای رستاخیز کن
تلخ کامم از ترشرویی تو بهر خدا
زان دولب یک خنده شیرین شورانگیزکن
زاهدا گر بار خواهی در صف دردی کشان
سبحه بفکن وز سبوی باده دست آویز کن
خفته ام چون چشم تو بیمار پرسش کن مرا
شربت بیماریم از لفظ شهد امیز کن
می نشانم زآستانت ازسرشک دیده گرد
خون ناب است این نه آب ای جان ازین پرهیز کن
شد هری جامی ز ظلم غمزه ترکان خراب
روی در محروسه شیراز یا تبریز کن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تیغ مژگان را به خون عشقبازان تیز کن
غمزه را در قتل پاکان خنجر خونریز کن
هوش مصنوعی: چشمان زیبا را به سلاحی مرگبار علیه عاشقان تبدیل کن و با نگاهی پرکینه، جان پاکان را بگیر.
با چنین شکل پر آشوب آ برون یک بامداد
شهر را درمانده غوغای رستاخیز کن
هوش مصنوعی: با چنین ظاهری پر از هیجان، صبح یک روز، شهر را از سردرگمی نجات بده و آن را به شور و هیجان برانگیز.
تلخ کامم از ترشرویی تو بهر خدا
زان دولب یک خنده شیرین شورانگیزکن
هوش مصنوعی: دل من از رفتار تلخ تو ناراحت است، خواهش می‌کنم از آن دو لب زیبا فقط یک خنده شیرین بزن تا دلم شاد شود.
زاهدا گر بار خواهی در صف دردی کشان
سبحه بفکن وز سبوی باده دست آویز کن
هوش مصنوعی: ای زاهد، اگر می‌خواهی بار گناهانت را سبک کنی، پس به جای نشستن در صف عبادت و ذکر، شرکت در محفل عاشقان و دل‌باختگان را انتخاب کن و از شراب محبت بهره‌مند شو.
خفته ام چون چشم تو بیمار پرسش کن مرا
شربت بیماریم از لفظ شهد امیز کن
هوش مصنوعی: خوابم برده و چشمانت بیمار است. از من سوال کن و دردهایم را با کلمات شیرین بیان کن.
می نشانم زآستانت ازسرشک دیده گرد
خون ناب است این نه آب ای جان ازین پرهیز کن
هوش مصنوعی: من از اشک چشم خود بر درگاه تو می‌ریزم، این خون خالص است و نه آب، ای جان، از این کار بپرهیز.
شد هری جامی ز ظلم غمزه ترکان خراب
روی در محروسه شیراز یا تبریز کن
هوش مصنوعی: جامی از ظلم و غمزه‌های ترک‌ها به شدت غمگین و خراب شده است، مانند زیبایی و جذابیت شهرهای شیراز یا تبریز.