گنجور

شمارهٔ ۲۵

زلف معشوق به دست دگران است امشب
نوبت دولت کوته نظران است امشب
همدمی نیست که باشد به قدش خلعت عشق
کو نه چون صبح ز غم جامه دران است امشب
گه به غم گاه به ماتم گذرد شکر خدای
که به هرحال بزودی گذران است امشب
باشد آن ماه به سرمنزل ما آرد روی
چشم امید به هر سو نگران است امشب
نیست جز خون جگر از مژه دور از لب او
آنچه درساغر خونین جگران است امشب
دود آهم که به انجم شده بر راز شبم
پرده دیده روشن بصران است امشب
باشد از دوست خبر مایه شادی و طرب
جامی غمزده از بی خبران است امشب

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زلف معشوق به دست دگران است امشب
نوبت دولت کوته نظران است امشب
هوش مصنوعی: امشب موی معشوق در دستان دیگران است و این شب، شب خوش‌شانسی کسانی است که دیدگاه محدودی دارند.
همدمی نیست که باشد به قدش خلعت عشق
کو نه چون صبح ز غم جامه دران است امشب
هوش مصنوعی: هیچ همراهی نیست که در قد و قامت عشق باشد، مثل صبح که از غم، لباسش را در می‌آورد، امشب هم همین‌طور است.
گه به غم گاه به ماتم گذرد شکر خدای
که به هرحال بزودی گذران است امشب
هوش مصنوعی: گاهی در غم و گاهی در اندوه سپری می‌شود، شکر خدا که به هر حال این شب نیز به زودی تمام خواهد شد.
باشد آن ماه به سرمنزل ما آرد روی
چشم امید به هر سو نگران است امشب
هوش مصنوعی: کاش آن ماه شب‌تاب به خانه‌ام بیاید و بر روی چشم‌های من نگریسته و امید را در دلم بپروراند. امشب در هر سو نگران او هستم.
نیست جز خون جگر از مژه دور از لب او
آنچه درساغر خونین جگران است امشب
هوش مصنوعی: از چشمان من فقط خون دل می‌ریزد، زیرا او از من دور است. آنچه در این لیوان پر از خون دل وجود دارد، مربوط به شب است.
دود آهم که به انجم شده بر راز شبم
پرده دیده روشن بصران است امشب
هوش مصنوعی: دود آه من به آسمان رفته و راز شب را فاش کرده است، چشم‌های بینا امشب به روشنی می‌بینند.
باشد از دوست خبر مایه شادی و طرب
جامی غمزده از بی خبران است امشب
هوش مصنوعی: خبر از دوست می‌تواند ما را شاد کند، اما امشب جامی پر از غم داریم که نشان‌دهنده بی‌خبری دیگران است.