شمارهٔ ۲۴۵
خدایا به آن سرو نازم رسان
به آن دلبر دلنوازم رسان
سرم را بود منزل آن آستان
به سرمنزل خویش بازم رسان
پریشانم از هجر همراز خویش
به جمعیت آباد رازم رسان
بود روی او قبله هر نیاز
به آن قبله هر نیازم رسان
سری دارم از بهر خدمت به دوش
به پای یکی سرفرازم رسان
ره وصل جانان دراز است و دور
به آن راه دور و درازم رسان
چو جامی ز بیچارگی سوختم
به دیدار آن چاره سازم رسان
شمارهٔ ۲۴۴: دانی که چیست بر رخم این اشک لاله گونشمارهٔ ۲۴۶: به بستان میگذر وز چهره گلها را خجل میکن
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خدایا به آن سرو نازم رسان
به آن دلبر دلنوازم رسان
هوش مصنوعی: ای خدا، به آن زیبای دلنواز و دلبرِ محبوبم مرا برسان.
سرم را بود منزل آن آستان
به سرمنزل خویش بازم رسان
هوش مصنوعی: من در آن آستان، جایی که سرم را به آن اختصاص دادهام، میخواهم به مقصد نهایی خود برگردم.
پریشانم از هجر همراز خویش
به جمعیت آباد رازم رسان
هوش مصنوعی: دور از دوست خودم، دل شاد و آرامی ندارم؛ به جمعی پرجمعیت، رازهای دلم را بگویم.
بود روی او قبله هر نیاز
به آن قبله هر نیازم رسان
هوش مصنوعی: او همواره محل توجه و方向 من برای هر درخواست و نیازی بود و به سوی او همواره نیازهای مرا راهنمایی کرد.
سری دارم از بهر خدمت به دوش
به پای یکی سرفرازم رسان
هوش مصنوعی: من برای خدمت به دیگران سر و دوش دارم و میخواهم کسی را به عشق و سربلندی به پای خودم برسانم.
ره وصل جانان دراز است و دور
به آن راه دور و درازم رسان
هوش مصنوعی: راه رسیدن به محبوب بسیار طولانی و دور است، اما من را به آن مسیر دور و دراز راهنمایی کن.
چو جامی ز بیچارگی سوختم
به دیدار آن چاره سازم رسان
هوش مصنوعی: زمانی که در اوج ناچاری و despair قرار گرفتم، با دیدن آن کسی که میتواند به من کمک کند، دلم دوباره زنده شد.