گنجور

شمارهٔ ۲۴۲

نوازشنامه ای آورد باد از حضرت جانان
مخلد باد بر فرق گدایان ظل سلطانان
نه نامه بل سجلی بندگان را بهر آزادی
ز عار بادپیمایان و عهد سست پیمانان
بیاضش نوربخش دیده جمعی غم اندیشان
سوادش مایه جمعیت مشتی پریشانان
فشاندم جان چو آمد همره قاصد خیال او
وز این کم خدمتی شرمنده ام از روی مهمانان
فراقش کافری آمد مسلمان کش نمی دانم
چه سان از دست این کافر برم جان ای مسلمانان
چو گردد تنگ بر من عالم از هجران او هر شب
نهم رو در بیابان تمنا بارگی رانان
به سرحد دیار او رسانم خویش را وانگه
درآیم در حریم او پس از رخصت ز دربانان
ببینم طلعتش از دیده پر نم گهرریزان
ببوسم آستینش بر دو عالم دامن افشانان
ندیده سیر دیدار وی از بیم ملال او
روانی باز پس گردم دعاگویان ثنا خوانان
همی زی شاد و خرم با خیالات خوش ای جامی
که نبود جز خیالی این جهان پیش خدادانان

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوازشنامه ای آورد باد از حضرت جانان
مخلد باد بر فرق گدایان ظل سلطانان
هوش مصنوعی: باد با نوازش‌های ملایمش پیامی از جانب محبوب به همراه آورد، که پر از محبت و رحمت است. این پیام بر سر گدایان، که تحت سایه سلطنت‌ها زندگی می‌کنند، می‌نشیند و به آن‌ها امید و شادی می‌دهد.
نه نامه بل سجلی بندگان را بهر آزادی
ز عار بادپیمایان و عهد سست پیمانان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نه نامه‌ای نوشته شده و نه سندی وجود دارد که آزادی بندگان را اعلام کند. این آزادی در برابر ننگ کسانی که به پیمان‌های سست و نااستوار خود وفادار نیستند، به دست آمده است.
بیاضش نوربخش دیده جمعی غم اندیشان
سوادش مایه جمعیت مشتی پریشانان
هوش مصنوعی: سفیدی آن باعث روشنایی چشم عده‌ای از افرادی شده که غمگین‌اند، و سیاهی‌اش به جمع شدن گروهی از انسان‌های آشفته کمک کرده است.
فشاندم جان چو آمد همره قاصد خیال او
وز این کم خدمتی شرمنده ام از روی مهمانان
هوش مصنوعی: وقتی که پیام‌آور خیال او آمد، جانم را فدای او کردم و از این که به عنوان خدمتکارش در برابر مهمانانش کم‌کاری کرده‌ام، احساس شرمندگی می‌کنم.
فراقش کافری آمد مسلمان کش نمی دانم
چه سان از دست این کافر برم جان ای مسلمانان
هوش مصنوعی: دوری از او برایم مثل کفر است، هرچند که من مسلمانم. نمی‌دانم چطور از دست این کافر رهایی پیدا کنم، ای مسلمانان!
چو گردد تنگ بر من عالم از هجران او هر شب
نهم رو در بیابان تمنا بارگی رانان
هوش مصنوعی: وقتی که زندگی بر من سخت می‌شود و دوری او در دل خود حس می‌کنم، هر شب به بیابان می‌روم و آرزوی دیدن او را در دل دارم.
به سرحد دیار او رسانم خویش را وانگه
درآیم در حریم او پس از رخصت ز دربانان
هوش مصنوعی: به سرزمین او خواهم رفت و سپس اجازه گرفته، وارد حریم مقدس او خواهم شد.
ببینم طلعتش از دیده پر نم گهرریزان
ببوسم آستینش بر دو عالم دامن افشانان
هوش مصنوعی: می‌خواهم چهره‌اش را ببینم و اشک‌هایم مانند mروید در دلم بریزد. آستینش را می‌بوسم و دامنش را که بر دو عالم افشان شده، احترام می‌گذارم.
ندیده سیر دیدار وی از بیم ملال او
روانی باز پس گردم دعاگویان ثنا خوانان
هوش مصنوعی: من از ترس اینکه مبادا او ناراحت شود، با اینکه دور هستم، در خیال دیدار او هستم و دعاگویان و ستایش‌کنندگان او در ذهنم هستند.
همی زی شاد و خرم با خیالات خوش ای جامی
که نبود جز خیالی این جهان پیش خدادانان
هوش مصنوعی: بیشتر خوش و شاد زندگی کن و با خیال‌های خوب روزگار بگذران، ای جامی که در حقیقت بیشتر از یک خیال، چیزی در این جهان برای دانایان وجود ندارد.