شمارهٔ ۲۴۱
ز سیلی غمت از دیده خون همی بارم
رخ از طپانچه بدینگونه سرخ می دارم
گر آوری پی آزار من هزاران ناز
هزار گونه نیاز آرم و نیازارم
چگونه سر نهم اندر جهان ز خاک درت
چو آمده ست به کوی تو سر به دیوارم
چه حاجت است مرا مرهم طبیب این بس
که چاک سینه ز خاک درت بینبارم
اگر چه دست اجل چاکم افکند در جیب
گمان مبر که زکف دامن تو بگذارم
غم درشت فرو می خورم به یاد رخت
به بوی تازه گلی خاربن همی کارم
به وصف روی تو جامی ز بس که شعر نوشت
چکد گلاب گر اوراق او بیفشارم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز سیلی غمت از دیده خون همی بارم
رخ از طپانچه بدینگونه سرخ می دارم
هوش مصنوعی: به خاطر درد و غم تو، اشکهای من مانند خون از چشمانم جاری است و به همین سبب، چهرهام از شدت اندوه به سرخی گراییده است.
گر آوری پی آزار من هزاران ناز
هزار گونه نیاز آرم و نیازارم
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به من آسیبی برسانی، من باز هم با ناز و نیازهای بسیار به تو پاسخ میدهم و از تو چیزی نمیخواهم.
چگونه سر نهم اندر جهان ز خاک درت
چو آمده ست به کوی تو سر به دیوارم
هوش مصنوعی: چطور میتوانم در این دنیا به خاک پای تو سجده کنم، در حالی که وقتی به کوی تو آمدم، با سر به دیوار زدم؟
چه حاجت است مرا مرهم طبیب این بس
که چاک سینه ز خاک درت بینبارم
هوش مصنوعی: نیازی به درمان پزشک ندارم، زیرا برای بهبود درد دلم، همانقدر که از خاک درگاه تو میبارم، کافی است.
اگر چه دست اجل چاکم افکند در جیب
گمان مبر که زکف دامن تو بگذارم
هوش مصنوعی: اگرچه تقدیر مرا به زحمت انداخته است، اما فکر نکن که از دامن تو دست بردارم.
غم درشت فرو می خورم به یاد رخت
به بوی تازه گلی خاربن همی کارم
هوش مصنوعی: به یاد تو غم سنگینی را به دل مینشانم و بوی خوش گلی تازه مرا به یاد خاطرات میاندازد.
به وصف روی تو جامی ز بس که شعر نوشت
چکد گلاب گر اوراق او بیفشارم
هوش مصنوعی: اگر به توصیف چهرهات شعرهای زیادی بنویسم، همچون گلابی خواهد چکید که اگر بر روی ورقهای آن فشار وارد کنم.