گنجور

شمارهٔ ۲۳۹

به روز وصل پیاپی نمای دیدارم
که تا ذخیره ایام هجر بردارم
اگر نظاره روی توام شود روزی
هزار شب به خیال رخت به روز آرم
هزار قطره خون در دلم گره شده است
بیا که روی تو را بینم و فروبارم
چو عقد رسته دندان به خنده بگشایی
سزد که سلک گهر را به هیچ نشمارم
بر آسمان مه و خور بر زمین گل و لاله
نگاه می کنم و روی توست پندارم
مگو که چند دهی درد سرمرا جامی
خدای را که بکن یک کرشمه در کارم
که تا گرانی تن زآستان تو ببرم
متاع جان به سگان در تو بسپارم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به روز وصل پیاپی نمای دیدارم
که تا ذخیره ایام هجر بردارم
هوش مصنوعی: در روزهای مکرر دیدار، می‌خواهم چهره‌ات را ببینم تا بتوانم درد جدایی را کمی کم کنم و از آن به یادگار ببرم.
اگر نظاره روی توام شود روزی
هزار شب به خیال رخت به روز آرم
هوش مصنوعی: اگر روزی فقط به تماشای تو بپردازم، حتی هزار شب با خیال تو را می‌گذرانم و روز را به خاطر تو به شب تبدیل می‌کنم.
هزار قطره خون در دلم گره شده است
بیا که روی تو را بینم و فروبارم
هوش مصنوعی: دل من پر از درد و رنج است و همانند هزار قطره خون گره خورده. بیا تا چهره‌ی تو را ببینم و آن احساسات را فراموش کنم.
چو عقد رسته دندان به خنده بگشایی
سزد که سلک گهر را به هیچ نشمارم
هوش مصنوعی: زمانی که روابط و بندهای سفت از بین برود، و تو با لبخندی زیبا دندان‌های خود را به نمایش بگذاری، شایسته است که من ارزش جواهرات باارزش را نادیده بگیرم.
بر آسمان مه و خور بر زمین گل و لاله
نگاه می کنم و روی توست پندارم
هوش مصنوعی: به آسمان نگاه می‌کنم که ماه و خورشید درخشانند، و به زمین که گل و لاله می‌باشند، اما در این میان، تمام توجه من به چهره‌ی توست.
مگو که چند دهی درد سرمرا جامی
خدای را که بکن یک کرشمه در کارم
هوش مصنوعی: نگو که چقدر می‌خواهی زحمت مرا بکشی، ای خدا یک نگاه ریز به کار من بینداز.
که تا گرانی تن زآستان تو ببرم
متاع جان به سگان در تو بسپارم
هوش مصنوعی: برای اینکه بار سنگین وجودم را از درگاه تو دور کنم، جانم را به سگ‌ها بسپارم.