شمارهٔ ۲۳۸
شب از گریه چندان گهر سفته ام
که تا روز غرق گهر خفته ام
ولی چون تو را درنیاید به گوش
چه سود این گهرها که من سفته ام
به جمعیت وصل ره چون برم
چنین کز فراق تو آشفته ام
مگو مژده قتل من گو به دل
که عمریست کین را به دل گفته ام
نداده ست بویی گل از تو به باغ
که چون غنچه زان بوی نشکفته ام
بود عیب من عشق و چون زاهدان
ز کس هرگز این عیب ننهفته ام
ز جامی میندیش و بیرون خرام
کزین آستان گرد وی رفته ام
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب از گریه چندان گهر سفته ام
که تا روز غرق گهر خفته ام
هوش مصنوعی: شب آنقدر گریه کردهام که اشکهایم مثل مروارید جمع شدهاند و تا صبح در این دریا از اشک خوابم برده است.
ولی چون تو را درنیاید به گوش
چه سود این گهرها که من سفته ام
هوش مصنوعی: اما وقتی که صدای تو به گوش نرسد، چه فایدهای دارد این دُرهایی که من به همراه دارم؟
به جمعیت وصل ره چون برم
چنین کز فراق تو آشفته ام
هوش مصنوعی: وقتی به جمعیت میرسم، احساس میکنم که از دوری تو به شدت آشفته و پریشانحالم.
مگو مژده قتل من گو به دل
که عمریست کین را به دل گفته ام
هوش مصنوعی: نگو که خبر قتل من را به دیگران برسانی، بلکه به دل خود بگو که سالهاست این کینه را در دل حبس کردهام.
نداده ست بویی گل از تو به باغ
که چون غنچه زان بوی نشکفته ام
هوش مصنوعی: بوی گلی از تو به باغ نرسیده است، به طوری که من مانند غنچهای هستم که هنوز نشکفتهام و از آن عطر خبری نیست.
بود عیب من عشق و چون زاهدان
ز کس هرگز این عیب ننهفته ام
هوش مصنوعی: من عاشق بودم و مانند زاهدان، هرگز این عشق را پنهان نکردم.
ز جامی میندیش و بیرون خرام
کزین آستان گرد وی رفته ام
هوش مصنوعی: به جای فکر کردن به جام و می، از این درگاه خارج شو، زیرا من به خاطر او از این مکان دور شدهام.