گنجور

شمارهٔ ۲۲۸

من آن نیم که ز تو دست دارم و بروم
تو را به دست رقیبان گذارم و بروم
به قصد دیدنت آیم چو روی ننمایی
نفیر شوق تو از دل برآرم و بروم
شکاف تیغ تو خواهم به فرق سرمپسند
که ناامید پس سربخارم و بروم
چه جای همچو منی آستان تو آن به
که جای خود به سگانت سپارم و بروم
اجل رسید به یک سجده قبله من شو
که این وظیفه طاعت گزارم و بروم
چو گشت بی تو کنم گر نبینمت در باغ
چو ابر بر گل و سرو اشک بارم و بروم
مگو که جامی ازین در برو امانم ده
که بر تو درد دل خود شمارم و بروم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من آن نیم که ز تو دست دارم و بروم
تو را به دست رقیبان گذارم و بروم
هوش مصنوعی: من کسی هستم که اگر تو را داشته باشم، به راحتی تو را به دست دیگران می‌سپارم و خودم می‌روم.
به قصد دیدنت آیم چو روی ننمایی
نفیر شوق تو از دل برآرم و بروم
هوش مصنوعی: به امید دیدن تو می‌آیم، اما اگر رویت را نشان ندهی، اشتیاق زیادی که برای تو دارم از دل بیرون می‌آید و من از اینجا می‌روم.
شکاف تیغ تو خواهم به فرق سرمپسند
که ناامید پس سربخارم و بروم
هوش مصنوعی: می‌خواهم که تیغ تو بر فرق سرم بیفتد، چون امیدوار نیستم و ترجیح می‌دهم با این حال بروم.
چه جای همچو منی آستان تو آن به
که جای خود به سگانت سپارم و بروم
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تواضع و فروتنی خود اشاره دارد و می‌گوید که من شایستگی ندارم در نزد تو بمانم. بهتر است که خود را به جای سگ‌هایت بگذارم و از درگاه تو دور شوم.
اجل رسید به یک سجده قبله من شو
که این وظیفه طاعت گزارم و بروم
هوش مصنوعی: مرگ نزدیک است، پس به یک سجده بروم و به قبله‌ام روی آورم، زیرا این کار بر من واجب است و باید از این دنیا بروم.
چو گشت بی تو کنم گر نبینمت در باغ
چو ابر بر گل و سرو اشک بارم و بروم
هوش مصنوعی: وقتی که تو را ندارم، اگر در باغ نبینمت، مثل ابر بر روی گل و سرو گریه می‌کنم و می‌روم.
مگو که جامی ازین در برو امانم ده
که بر تو درد دل خود شمارم و بروم
هوش مصنوعی: نگو که از این در بیرون بروم و راحت شوم؛ زیرا می‌خواهم که درد دل خود را با تو در میان بگذارم و سپس به سفر بروم.