گنجور

شمارهٔ ۲۲۵

ما به راه طلب وصل تو نعل افکندیم
وز لب لعل تو دندان طمع برکندیم
دور پرگار فلک رسم جدایی انگیخت
تا درین دایره کی باز به هم پیوندیم
کس گرفتار مبادا به ملاقات رقیب
نپسندیم به کس آنچه به خود نپسندیم
با تو بودیم چو تن همنفس جان یکچند
زنده اکنون به مددگاری آن یکچندیم
استینها ز دو ساعد بودت صره سیم
دست بگشای که بس مفلس و حاجتمندیم
نیست بهر غرضی بودن ما در کویت
با سگان تو به زنجیر ارادت بندیم
دی گذشتی به من و سایه سرو تو فتاد
ما چو جامی ز وصالت به همین خرسندیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما به راه طلب وصل تو نعل افکندیم
وز لب لعل تو دندان طمع برکندیم
هوش مصنوعی: ما برای دستیابی به وصال تو قدم برداشتیم و از زیبایی‌های تو خواسته‌های خود را کنار گذاشتیم.
دور پرگار فلک رسم جدایی انگیخت
تا درین دایره کی باز به هم پیوندیم
هوش مصنوعی: چرخش دورانی آسمان باعث شد که ما از یکدیگر جدا شویم؛ اکنون در این دایره مشخص نیست که کی دوباره به هم خواهیم رسید.
کس گرفتار مبادا به ملاقات رقیب
نپسندیم به کس آنچه به خود نپسندیم
هوش مصنوعی: بهتر است که هیچ کس درگیر دشمنان نشود و ما هیچ‌گاه چیزی را که برای خودمان خوشایند نیست، برای دیگران نیز نپسندیم.
با تو بودیم چو تن همنفس جان یکچند
زنده اکنون به مددگاری آن یکچندیم
هوش مصنوعی: ما زمانی با هم بودیم و مانند دو همسایه، زندگی می‌کردیم. حالا که مدت کوتاهی از آن زمان گذشته، به یاد و مدد آن ایام، همچنان در کنار هم هستیم.
استینها ز دو ساعد بودت صره سیم
دست بگشای که بس مفلس و حاجتمندیم
هوش مصنوعی: بازوان تو همچون دو بازوی نقره‌ای است. دستت را بگشا، زیرا ما بسیار نیازمند و بی‌چیز هستیم.
نیست بهر غرضی بودن ما در کویت
با سگان تو به زنجیر ارادت بندیم
هوش مصنوعی: ما بدون هیچ هدف خاصی در حضورت هستیم و حتی اگر به زنجیر وفاداری تو به سگان تو وابسته شویم، باز هم برای ما ارزشمند است.
دی گذشتی به من و سایه سرو تو فتاد
ما چو جامی ز وصالت به همین خرسندیم
هوش مصنوعی: روز گذشته تو به من نزدیک شد و سایه درخت سرو تو بر من افتاد. ما مانند جامی که از ارتباط با تو سرشار است، از این حالت رضایت داریم.