شمارهٔ ۲۰۴
کجا شد آنکه ز بغداد مستقر سلف
به حله روی نهادم ز حله رو به نجف
نجف مگوی که آن قبله جای مجد و علا
نجف مگوی که آن بارگاه عز و شرف
نهاده اهل وفا بر ستانه او روی
کشیده اهل صفا بر حوالی او صف
بر آن ستانه فرو ریختم ز جیب نیاز
ز عجز و ضعف هدایا ز فقر و فاقه تحف
ز فوت عمر گرامی و روزگار شریف
که جز به خدمت آن روضه گشته بود تلف
گهی به یا حزنا ساختم نوای حزن
گهی به یا اسفا سوختم به داغ اسف
فغان کشیدم از اندوه آن ز سینه چو چنگ
طپانچه کوفتم از درد آن به روی چو دف
بر آن شدم که چو جامی ازان حریم مراد
عنان عزم نپیچم دگر به هیچ طرف
ولی دریغ که بازم سپهر حادثه زای
زمام دولت و اقبال در ربود ز کف
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کجا شد آنکه ز بغداد مستقر سلف
به حله روی نهادم ز حله رو به نجف
هوش مصنوعی: کجاست آن فردی که از بغداد به حله رفت و سپس از حله به نجف روی آورد؟
نجف مگوی که آن قبله جای مجد و علا
نجف مگوی که آن بارگاه عز و شرف
هوش مصنوعی: نجف را نگو که آنجا محل بزرگی و عظمت است. نجف را نگو که آن مکان برجستگی و افتخار است.
نهاده اهل وفا بر ستانه او روی
کشیده اهل صفا بر حوالی او صف
هوش مصنوعی: اهل وفا با محبت و صداقت به او توجه کرده و دل و جان خود را به او سپردهاند، در حالی که اهل صفا با پاکی و خلوص نیت دور او گرد آمدهاند.
بر آن ستانه فرو ریختم ز جیب نیاز
ز عجز و ضعف هدایا ز فقر و فاقه تحف
هوش مصنوعی: من از روی نیاز و ناتوانی، هدایا و تحف را از جیب خود بیرون آوردهام، زیرا از فقر و تنگدستی رنج میبرم.
ز فوت عمر گرامی و روزگار شریف
که جز به خدمت آن روضه گشته بود تلف
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زمان ارزشمند و عمر پرارزش انسان، به جز در راه خدمت و بهبود حال دیگران، هدر میرود و از بین میرود. زندگی باید با هدفی بزرگ و خدمت به دیگران سپری شود تا ارزش داشته باشد.
گهی به یا حزنا ساختم نوای حزن
گهی به یا اسفا سوختم به داغ اسف
هوش مصنوعی: گاهی با آهنگ غم، احساس اندوه را به تصویر میکشم و گاهی با نالهای دردناک، در آتش نگرانی و داغی غم میسوزم.
فغان کشیدم از اندوه آن ز سینه چو چنگ
طپانچه کوفتم از درد آن به روی چو دف
هوش مصنوعی: از درد و اندوه زیادی که در دل دارم، فریاد میزنم. همانطور که یک چنگ را به شدت مینوازند، من هم از شدت درد دلم را مانند دفی بر روی زمین میکوبم.
بر آن شدم که چو جامی ازان حریم مراد
عنان عزم نپیچم دگر به هیچ طرف
هوش مصنوعی: تصمیم گرفتم که مانند یک جام، از آن مکان مقدس و آرزوی خود دور نشوم و دیگر به هیچ طرف انحراف نکنم.
ولی دریغ که بازم سپهر حادثه زای
زمام دولت و اقبال در ربود ز کف
هوش مصنوعی: متأسفانه، بار دیگر چرخ روزگار و حوادثی که پیش میآید، قدرت و سرنوشت را از دستم گرفت و از من دور کرد.