شمارهٔ ۱۹۵
ای به سرم دمبدم تیغ جفای تو خوش
دل به نسیم تو شاد جان به هوای تو خوش
چشم و دل و جان خوشند تا شده جای تواند
خوش بنشین در همه ای همه جای تو خوش
عاشق دلخسته را وعده جنت مده
چون نشود خاطرش جز به لقای تو خوش
حال خوشی از درت کرد گدایی دلم
جز به گدایی نشد حال گدای تو خوش
عربده بگذاشتی تخم صفا کاشتی
وقت همه عاشقان شد ز صفای تو خوش
رشته پیراهنت باد تن لاغرم
تا به طفیلش زیم زیر قبای تو خوش
رخصت جامی بده تا پی دفع رمد
دیده بمالد گهی بر کف پای تو خوش
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای به سرم دمبدم تیغ جفای تو خوش
دل به نسیم تو شاد جان به هوای تو خوش
هوش مصنوعی: ای آنکه همیشه با یاد خاطرههای تلخت در دل من هستی، به یاد نسیم ملایم تو دلم شاد و جانم سرشار از شوق توست.
چشم و دل و جان خوشند تا شده جای تواند
خوش بنشین در همه ای همه جای تو خوش
هوش مصنوعی: چشم و دل و جان آدمی در جایی که تو هستی، خوشحال و شاداباند. پس در هر کجا که هستی، با آرامش و خوشی زندگی کن.
عاشق دلخسته را وعده جنت مده
چون نشود خاطرش جز به لقای تو خوش
هوش مصنوعی: به دلbroken عاشق وعده بهشت نده، زیرا او فقط با دیدار تو خوشحال میشود.
حال خوشی از درت کرد گدایی دلم
جز به گدایی نشد حال گدای تو خوش
هوش مصنوعی: حال خوشی که به دل من دست داده از درگاه تو آمده است. هیچ چیز جز گدایی و درخواست از تو برایم ممکن نیست و به همین خاطر، خوشحالی من فقط در گدایی از توست.
عربده بگذاشتی تخم صفا کاشتی
وقت همه عاشقان شد ز صفای تو خوش
هوش مصنوعی: تو با فریاد خود، جایی برای آرامش قرار دادی و درخت صفا و پاکی را پرورش دادی. اکنون زمان آن رسیده است که عاشقان به خاطر پاکیزگی و صفای تو شادمان شوند.
رشته پیراهنت باد تن لاغرم
تا به طفیلش زیم زیر قبای تو خوش
هوش مصنوعی: پیراهنت مثل یک رشته نرم است که بر تن لاغرم میوزد، تا به خاطر آن زیر لباس تو زندگی کنم و احساس خوبی داشته باشم.
رخصت جامی بده تا پی دفع رمد
دیده بمالد گهی بر کف پای تو خوش
هوش مصنوعی: اجازه بده یک لیوان شراب به من بدهی تا از درد چشمهایم کمی کاسته شود و گهگاهی دستم را بر پای خوشگلت بکشید.