گنجور

شمارهٔ ۱۸۸

آشیان می سازد از خس بلبل بی صبر و هوش
می کند ز اغیار حال خویش را خاشاک پوش
وقت گل باشد غنیمت جز به عشرت مگذران
دمبدم در گوش هوشم گوید این معنی سروش
روی همت کی کند در مسند تمکین شاه
چون نهد بر خم می پشت فراغت میفروش
ضعف پیری را دوا کردم طلب گفت آن حکیم
نوجوانی جوی و بر رویش شراب لعل نوش
در چمن از لذت گفت و شنید وصف تو
غنچه ها یکسر دهان گشتند و گلها جمله گوش
داغ بر دل رخنه بر جان سر به صحرا داده ای
گله گله بی زبانان را بدین داغ و دروش
رخ نمودی جامی از وصف تو چون بندد زبان
کار بلبل نیست وقت گل که بنشیند خموش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آشیان می سازد از خس بلبل بی صبر و هوش
می کند ز اغیار حال خویش را خاشاک پوش
هوش مصنوعی: بلبل بی‌صبری که از خس و خاشاک لانه‌ای می‌سازد، در دلش غم و اندوهی دارد و از آنچه در اطرافش می‌گذرد خبر ندارد. او درگیر و محو افکار خود است و حال و روزش را از دیگران پنهان می‌کند.
وقت گل باشد غنیمت جز به عشرت مگذران
دمبدم در گوش هوشم گوید این معنی سروش
هوش مصنوعی: زمانی که گل می‌روید و زیبایی در اوج است، هر لحظه‌ی آن را غنیمت بشمار و از لذت بردن دریغ نکن. هر دم که در گوشم زمزمه‌ای می‌شود، پیامی از این معناست.
روی همت کی کند در مسند تمکین شاه
چون نهد بر خم می پشت فراغت میفروش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که عزم و اراده قوی دارد، نمی‌تواند در موقعیت‌های قدرت و مقام، مانند یک شاه قرار گیرد؛ زیرا وقتی که او در حال راست کردن گردن به سوی خوشی و خوشگذرانی است، هیچ‌گاه به مقام و رده بالای خود نخواهد رسید. در واقع، فرد باید بین لذت‌ها و مسئولیت‌ها انتخاب کند.
ضعف پیری را دوا کردم طلب گفت آن حکیم
نوجوانی جوی و بر رویش شراب لعل نوش
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به پیری و ضعف ناشی از آن اشاره می‌کند و می‌گوید که برای درمان این ضعف از حکیمی جوان کمک می‌طلبد. او پیشنهاد می‌کند که به دنبال جوانی بگردد و به جای آنکه فقط به فکر درمان باشد، از زیبایی و شادابی زندگی نیز لذت ببرد، مانند نوشیدن شراب قرمز که نماد شادی و نشاط است.
در چمن از لذت گفت و شنید وصف تو
غنچه ها یکسر دهان گشتند و گلها جمله گوش
هوش مصنوعی: در باغ، از شادی و گفت و گوی تو، غنچه‌ها همه دهان باز کردند و گل‌ها به دقت گوش فرا دادند.
داغ بر دل رخنه بر جان سر به صحرا داده ای
گله گله بی زبانان را بدین داغ و دروش
هوش مصنوعی: دل تو پر از درد و غم است و این زخم عمیق بر جانت تأثیر گذاشته است. تو به دلخواه به صحرا رفته‌ای و در این فضای آرام، ولی در عین حال بی‌زبان و بی‌صدا، احساسات و دردهای خود را به نمایش می‌گذاری.
رخ نمودی جامی از وصف تو چون بندد زبان
کار بلبل نیست وقت گل که بنشیند خموش
هوش مصنوعی: زمانی که تو جلوه‌گری می‌کنی و زیبایی‌های خود را به نمایش می‌گذاری، به قدری وصف تو زیباست که زبان بلبلان نمی‌تواند در برابر آن سخن بگوید. در این حال، وقتی گل‌ها شکوفا می‌شوند، دیگر نیازی به گفتن نیست و همه چیز در سکوت بیان می‌شود.