گنجور

شمارهٔ ۱۸

چنان محروم خواهد یار از دیدار خود ما را
که نپسندد نظر در روی خود یک چشم زد ما را
به کف داریم از بهر قبول ساعدش جانی
زهی دولت اگر ننهد به سینه دست رد ما را
دلی پر چاکها داریم در بحر امید از وی
مباد آن روز کاید ز آب خالی این سبد ما را
ز ما مشت خسان دور است پابوس سمند او
چنین کین بخت توسن می زند هر دم لگد ما را
بجز آواز پیکانهای او از خاک ما ناید
گر افشارد پس از مردن معاذالله لحد ما را
جسد افتد به زیر پا و جان گرد سرش گردد
چو سازد زخم تیغ او جدا جان از جسد ما را
نه حد ماست با این لطف و شیرینی سخن جامی
به یاد آن دهان از غیب می آید مدد ما را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنان محروم خواهد یار از دیدار خود ما را
که نپسندد نظر در روی خود یک چشم زد ما را
هوش مصنوعی: یار آن‌قدر از ما دور خواهد شد که حتی نگاه کردن به صورت خود را هم نخواهد پسندید.
به کف داریم از بهر قبول ساعدش جانی
زهی دولت اگر ننهد به سینه دست رد ما را
هوش مصنوعی: ما با دست خود آماده‌ایم تا محبت او را پذیرا باشیم. ای کاش لطفی کند و دست رد بر سینه‌ ما نگذارد.
دلی پر چاکها داریم در بحر امید از وی
مباد آن روز کاید ز آب خالی این سبد ما را
هوش مصنوعی: ما دلی پر از زخم‌ها داریم و در دریاچه امید شنا می‌کنیم، امیدواریم آن روز را نبینیم که این سبد از آب خالی شود و نتوانیم چیزهایی که به دلمان می‌نشیند را در آن نگه داریم.
ز ما مشت خسان دور است پابوس سمند او
چنین کین بخت توسن می زند هر دم لگد ما را
هوش مصنوعی: خاک‌نشینان و بی‌قدرها، از پای سمند او دورند، زیرا بختی که با توست هر لحظه ما را لگد می‌زند.
بجز آواز پیکانهای او از خاک ما ناید
گر افشارد پس از مردن معاذالله لحد ما را
هوش مصنوعی: تنها صدای پیکان‌های او از خاک ما به گوش نمی‌رسد و اگر بعد از مرگ معاذالله چیزی بازگو کند، لحد ما را خواهد گشود.
جسد افتد به زیر پا و جان گرد سرش گردد
چو سازد زخم تیغ او جدا جان از جسد ما را
هوش مصنوعی: بدن به زیر پا می‌افتد و روح دور آن می‌چرخد، وقتی که زخم تیغ او جان را از بدن جدا کند.
نه حد ماست با این لطف و شیرینی سخن جامی
به یاد آن دهان از غیب می آید مدد ما را
هوش مصنوعی: سخن گفتن با این همه لطافت و شیرینی، نشان از جایگاهی بالاتر از ما دارد؛ گویی جامی از یاد آن دهان شیرین به کمک ما می‌آید.