شمارهٔ ۱۷۸
یا به شمشیر جفا در جگرم چاک انداز
یا به رحمت نظری بر من غمناک انداز
تشنه لب خاک شدم در هوس لعل لبت
ساغر می بکش و جرعه بر این خاک انداز
سگ طوق توام آن دم که کنی عزم شکار
طوق در گردنم از حلقه فتراک انداز
رخ فروزان به تماشای گل و لاله خرام
آتش از رشک به مشتی خس و خاشاک انداز
بگشا لب به حدیثی و خردمندان را
سری از غیب در آیینه ادراک انداز
چند صاحبنظران درد غم و درد کشند
ای قضا سنگ به خمخانه افلاک انداز
جامی از عشق چه نالی که تو را گفت که دل
در کف سنگدلی سرکش و بی باک انداز
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یا به شمشیر جفا در جگرم چاک انداز
یا به رحمت نظری بر من غمناک انداز
هوش مصنوعی: یا با ظلم و ستم، به من آسیب برسان و زخم عمیقی بر دل من بزن، یا اینکه با نگاه محبتآمیزت بر من غمگین، رحم کن و حال مرا تغییر بده.
تشنه لب خاک شدم در هوس لعل لبت
ساغر می بکش و جرعه بر این خاک انداز
هوش مصنوعی: من برای لبی که رنگین و شاداب است، جانم را در دنیای خاکی و تشنهای فدای آن میکنم. بیا و با لیوانی از می، یک جرعه بر این خاک بیفشان تا از تشنگی رها شوم.
سگ طوق توام آن دم که کنی عزم شکار
طوق در گردنم از حلقه فتراک انداز
هوش مصنوعی: من همچون سگی هستم که در خدمت توام، و زمانی که بخواهی به شکار بروی، طوقی که به گردنم است را از حلقه خود رها کن.
رخ فروزان به تماشای گل و لاله خرام
آتش از رشک به مشتی خس و خاشاک انداز
هوش مصنوعی: چهرهی درخشان او را که به تماشای گلها و لالهها میرود، با حسرتی آتشین به خاطر زیباییاش، با کمی خاک و خار میسوزاند.
بگشا لب به حدیثی و خردمندان را
سری از غیب در آیینه ادراک انداز
هوش مصنوعی: لب به سخن بگشای و داستانی بگو، تا خردمندان بتوانند حقیقتی از عالم غیب را در آینه ذهن خود ببینند.
چند صاحبنظران درد غم و درد کشند
ای قضا سنگ به خمخانه افلاک انداز
هوش مصنوعی: برخی اهل نظر و دانش، از غم و اندوه رنج میبرند. ای سرنوشت، چرا سنگی به خمخانهها و آسمانها بیفکنی؟
جامی از عشق چه نالی که تو را گفت که دل
در کف سنگدلی سرکش و بی باک انداز
هوش مصنوعی: از عشق خود چه شکایتی داری، وقتی که دلخوشیات را در دست کسی بیرحم و بیپروا قرار دادهای؟