شمارهٔ ۱۷۷
در لطف بود گل ز تو افزون نه و هرگز
یا سرو چو بالای تو موزون نه و هرگز
گردد خجل از روی تو خورشید فلک روز
شب با تو برآید مه گردون نه و هرگز
سر در خم زلف تو بود خلق جهان را
باشد کس ازین سلسله بیرون نه و هرگز
خونریز مرا کن به غم خویش حواله
تیغت سزد آلوده بدین خون نه و هرگز
فردا که فتد کار به میزان عدالت
چربد ز غم من غم مجنون نه و هرگز
دارم به دل از مار سر زلف تو زخمی
بهتر شود این زخم به افسون نه و هرگز
عهد تو و جامی ز ازل تا ابد آمد
هرگز شود این عهد دگرگون نه و هرگز
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در لطف بود گل ز تو افزون نه و هرگز
یا سرو چو بالای تو موزون نه و هرگز
هوش مصنوعی: در زیبایی و محبت، گل هیچگاه به پای تو نمیرسد و هرگز نمیتواند مانند سرو، به زیبایی و تناسبی که تو داری، نائل شود.
گردد خجل از روی تو خورشید فلک روز
شب با تو برآید مه گردون نه و هرگز
هوش مصنوعی: خورشید آسمان از زیبایی تو خجالت میکشد و شب تا صبح به خاطر وجود تو روشنایی و درخشندگی خود را فراموش میکند. ماه نیز هرگز نمیتواند با تو رقابت کند.
سر در خم زلف تو بود خلق جهان را
باشد کس ازین سلسله بیرون نه و هرگز
هوش مصنوعی: همه موجودات دنیا در جاذبه زلفهای تو گرفتارند و هیچکس نمیتواند از این ارتباط آزاد باشد. این وضعیت همیشگی است.
خونریز مرا کن به غم خویش حواله
تیغت سزد آلوده بدین خون نه و هرگز
هوش مصنوعی: به من خیانت کن و با بیرحمی خود، من را به درد و رنجی که به خاطر تو احساس میکنم، محکوم کن. شایسته است که تیغ تو به خون من آغشته شود، اما هرگز این کار را نکن.
فردا که فتد کار به میزان عدالت
چربد ز غم من غم مجنون نه و هرگز
هوش مصنوعی: در آینده که روز حساب و عدالت فرابرسد، غم من که شبیه غم مجنون است، هرگز نخواهد بود.
دارم به دل از مار سر زلف تو زخمی
بهتر شود این زخم به افسون نه و هرگز
هوش مصنوعی: زخمی که از زیبایی و زلف تو به دل من نشسته، بهتر خواهد شد و این زخم را نمیتوان با جادو و افسون درمان کرد.
عهد تو و جامی ز ازل تا ابد آمد
هرگز شود این عهد دگرگون نه و هرگز
هوش مصنوعی: عهد و پیمانی که تو با من بستهای از آغاز جهان تا همیشه پابرجاست و هرگز تغییر نخواهد کرد.