گنجور

شمارهٔ ۱۵۵

ز ایام خرمی نفس دیگرم نماند
جز فقر و نیستی هوس دیگرم نماند
سبحه به کف شمار بدیهای خود کنم
بیرون ز سبحه دسترس دیگرم نماند
جز وایه های طبع که آسودگیم برد
در خواب زحمت مگس دیگرم نماند
برباد رفت هستی خود رسته نفس من
در راه فقر خار و خس دیگرم نماند
کوتاه کردم از همه کس دست التماس
جز سر فقر ملتمس دیگرم نماند
آن طایرم که مانع طوف ریاض قدس
جز چارچوب تن قفس دیگرم نماند
من جامیم به ناکسی خویش مبتلا
پروای ناکسی کس دیگرم نماند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز ایام خرمی نفس دیگرم نماند
جز فقر و نیستی هوس دیگرم نماند
هوش مصنوعی: از روزهای خوشی چیزی برایم باقی نمانده، جز فقر و ناچیزی، دیگر آرزویی نیز ندارم.
سبحه به کف شمار بدیهای خود کنم
بیرون ز سبحه دسترس دیگرم نماند
هوش مصنوعی: دست خود را می‌شویم تا بتوانم بدی‌های خود را بشمارم، اما دیگر راهی برای دسترسی به چیزهای دیگر ندارم.
جز وایه های طبع که آسودگیم برد
در خواب زحمت مگس دیگرم نماند
هوش مصنوعی: غیر از لطافت طبع که باعث آرامش و راحتی من شده، دیگر چیزی برای من نمانده و خوابم تحت تأثیر زحمات بی‌مورد مگس‌ها است.
برباد رفت هستی خود رسته نفس من
در راه فقر خار و خس دیگرم نماند
هوش مصنوعی: وجود من به باد رفته و نفس من در مسیر فقر و پریشانی رنج می‌برد و چیزی از من باقی نمانده است.
کوتاه کردم از همه کس دست التماس
جز سر فقر ملتمس دیگرم نماند
هوش مصنوعی: از همه کس دست نیاز را کوتاه کرده‌ام و تنها در برابر فقر به درگاهش درخواست کمک می‌کنم و غیر از آن چیزی برای طلب کردن ندارم.
آن طایرم که مانع طوف ریاض قدس
جز چارچوب تن قفس دیگرم نماند
هوش مصنوعی: آن پرنده‌ای که فقط به خاطر چارچوب تنم در قفسی قرار دارد، مانع از پرواز به باغ‌های بهشت شده است.
من جامیم به ناکسی خویش مبتلا
پروای ناکسی کس دیگرم نماند
هوش مصنوعی: من دچار کمبودها و نقص‌های خودم هستم و دیگر نگران نقص‌های کسی دیگر نیستم.