گنجور

شمارهٔ ۱۴۷

کس رخت را چو گل نظاره نکرد
که گریبان چو غنچه پاره نکرد
با دل عاشقان کند دل تو
آنچه با شیشه سنگ خاره نکرد
هر که زیر کمر میان تو دید
وای او کز بلا کناره نکرد
مه نشد شب فروز تا ز رخت
لمعه نور استعاره نکرد
جان بیچارگی دهم که لبت
دید بیچارگیم و چاره نکرد
سنگ بیدادت از عدد بدر است
ریگ صحرا کسی شماره نکرد
جامی از کارها نداشته دست
نام خود رند هیچ کاره نکرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کس رخت را چو گل نظاره نکرد
که گریبان چو غنچه پاره نکرد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس زیبایی تو را مانند گل ننگریسته است، چرا که هیچ‌کس دامن تو را مانند غنچه پاره نکرده است.
با دل عاشقان کند دل تو
آنچه با شیشه سنگ خاره نکرد
هوش مصنوعی: دل عاشقان را به گونه‌ای تسخیر کن که سنگ خارا نتواند با شیشه این کار را انجام دهد.
هر که زیر کمر میان تو دید
وای او کز بلا کناره نکرد
هوش مصنوعی: هر کسی که در تو زیبایی و جذابیت را مشاهده کند، وای بر او که از گرفتاری و دردسر دور نمانده است.
مه نشد شب فروز تا ز رخت
لمعه نور استعاره نکرد
هوش مصنوعی: ماه شب را روشن نکرد تا از چهره‌ات پرتوی از光 جلوه نکند.
جان بیچارگی دهم که لبت
دید بیچارگیم و چاره نکرد
هوش مصنوعی: من جان خود را می‌دهم، چون لبان تو را دیده‌ام که دردی از بیچارگی‌ام نمی‌کاهد و چاره‌ای برای من نمی‌اندیشی.
سنگ بیدادت از عدد بدر است
ریگ صحرا کسی شماره نکرد
هوش مصنوعی: سنگ بی‌داد تو از عدد فراتر است و مانند ریگ‌های صحراست که هیچ‌کس نتوانسته شمارش کند.
جامی از کارها نداشته دست
نام خود رند هیچ کاره نکرد
هوش مصنوعی: کسی که به نام رند در نظر دارد، هیچ کار خاصی از آن انجام نشده و در حقیقت دستاوردی ندارد.