شمارهٔ ۱۳۸
حیفم آید ز خدنگ تو که بر خاک افتد
چشم دارد که بر این سینه صد چاک افتد
دوز چاک دلم از تیرگه صیاد مباد
که تو را زآتش آن شعله به فتراک افتد
تیرت آمد به هدف من ز هدف مدور هننز
غصه به حصه عاشق که نه چالاک افتد
مثل تو زیر فلک چون طلبم چون دانم
کین صدف را نه چو تو یک گهر پاک افتد
همچو می می خوریم خون و نمی داری باک
کس مبادا که حریف چو تو بی باک افتد
بر سر سبزه و گل گشت چمن کن که مباد
سایه سرو قدت بر خس و خاشاک افتد
جامی از زهر جداییت فتاده به هلاک
وای جان وی اگر کار به تریاک افتد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حیفم آید ز خدنگ تو که بر خاک افتد
چشم دارد که بر این سینه صد چاک افتد
هوش مصنوعی: ای کاش تیر نگاه تو بر زمین نیفتد، زیرا چشمان تو توانایی دارند که بر این دل زخمخورده صد جور زحمت و درد بیفکنند.
دوز چاک دلم از تیرگه صیاد مباد
که تو را زآتش آن شعله به فتراک افتد
هوش مصنوعی: نذار دردی که در دل من هست از تیر و ترکش شکارچی به تو آسیب برسونه که ممکنه تو هم به آتش اون شعله گرفتار بشی.
تیرت آمد به هدف من ز هدف مدور هننز
غصه به حصه عاشق که نه چالاک افتد
هوش مصنوعی: تیرت به هدف من برخورد کرد، در حالی که هدفم دایرهای بود. حالا غم و اندوهی که بر دل عاشق نشسته، به سراغم آمده است، چون عاشق نمیتواند به سرعت حرکت کند.
مثل تو زیر فلک چون طلبم چون دانم
کین صدف را نه چو تو یک گهر پاک افتد
هوش مصنوعی: به دنبال کسی مثل تو زیر آسمان میگردم، اما نمیدانم که این صدف تنها یک گوهر ناب مانند تو را در دل دارد.
همچو می می خوریم خون و نمی داری باک
کس مبادا که حریف چو تو بی باک افتد
هوش مصنوعی: ما همچون می، از درد و رنج خود مینوشیم و نگران هیچ کس نیستیم تا مبادا کسی از دوستان بیپروا به ما بپیوندد.
بر سر سبزه و گل گشت چمن کن که مباد
سایه سرو قدت بر خس و خاشاک افتد
هوش مصنوعی: بر روی سبزه و گل، چمن بساز و بپرور، تا سایه قد بلند تو بر روی علفهای بیارزش نیفتد.
جامی از زهر جداییت فتاده به هلاک
وای جان وی اگر کار به تریاک افتد
هوش مصنوعی: جامی از زهر جدایی تو به هلاکت افتاده و وای بر حال من که اگر به تریاک هم احتیاج پیدا کنم، به زودی به فنا میروم.