شمارهٔ ۱۲
کو قاصدی که شرح غم اشتیاق را
سازم پر از غزل چو خراسان عراق را
هر شب به صورت شفق از عکس خون دل
رنگین کنم کتابه این سبز طاق را
با بخت من زمانه کند اتفاق و نیست
جز هجر دوست خاصیت این اتفاق را
جز برق صبح وصل ز سر منزل امید
زایل نساخت ظلمت شام فراق را
جانم به لب رسید چو بختم به کام ریخت
این زهرناک شربت مر المذاق را
عمرم چو بر تلافی هجران امان نداد
بستم کمر تلاقی یوم التلاق را
جامی نمونه ایست ز ایوان قصر شاه
ایزد که سر به عرش کشید این رواق را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کو قاصدی که شرح غم اشتیاق را
سازم پر از غزل چو خراسان عراق را
هوش مصنوعی: کجاست آن پیامآور که بتواند به خوبی داستان غم و longing را برایم بیان کند، همانطور که خراسان در شعرها پرشور و زیبایی ترسیم میشود؟
هر شب به صورت شفق از عکس خون دل
رنگین کنم کتابه این سبز طاق را
هوش مصنوعی: هر شب، با رنگ خون دل خود، صفحههای این کتاب سبز را مانند شفق زیبا میسازم.
با بخت من زمانه کند اتفاق و نیست
جز هجر دوست خاصیت این اتفاق را
هوش مصنوعی: سرنوشت من با زمانه به طرز عجیبی تلاقی کرده و تنها نتیجه این تلاقی، جدایی از دوست است.
جز برق صبح وصل ز سر منزل امید
زایل نساخت ظلمت شام فراق را
هوش مصنوعی: تنها روشنایی صبح متصل به عشق، نتوانسته است تاریکی شب جدایی را از بین ببرد.
جانم به لب رسید چو بختم به کام ریخت
این زهرناک شربت مر المذاق را
هوش مصنوعی: جانم در حال تمام شدن است، چون تقدیرم تلخ و نامطلوب بوده و این نوشیدنی زهرآگین، طعم زندگی را برایم ناپسند کرده است.
عمرم چو بر تلافی هجران امان نداد
بستم کمر تلاقی یوم التلاق را
هوش مصنوعی: عمرم جوری گذشته که نتوانستم بر اثر دوری مقاومت کنم، بنابراین تصمیم گرفتم خود را برای روز دیدار آماده کنم.
جامی نمونه ایست ز ایوان قصر شاه
ایزد که سر به عرش کشید این رواق را
هوش مصنوعی: جامی نمادی است از زیبایی و عظمت ایوان قصر خدای بزرگ که این فضای دل انگیز به عرش و بلندای آسمانها میرسد.