شمارهٔ ۱۱
سر چو ز جیب برزنی جلوه بامداد را
صبح دمد به روی تو حرز «و ان یکاد» را
زاده خاک این درم بر در دیگرم مران
داغ مفارقت منه بنده خانه زاد را
تا به سواد دیده کس جا نکند بغیر تو
گریه به سیل خون دهد مردم این سواد را
نامه رسد چو از منت روی رقیب سنگدل
کن به سواد آن سیه تجربه المداد را
داد ندادیاَم چو دین بردی و داد خواستم
وه که فروگذاشتی شیوه دین و داد را
راه سفر گرفتی و آگه ازان نکردیم
آه که درنیافتم دولت خیر باد را
هست مراد هر کسی چیز دگر درین جهان
نیست مراد غیر تو جامی نامراد را
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سر چو ز جیب برزنی جلوه بامداد را
صبح دمد به روی تو حرز «و ان یکاد» را
هوش مصنوعی: اگر سر خود را از جیب بیرون آوری، صبحگاهان به تو نمایان میشود و تو باید از جمله «و ان یکاد» (که به معنای نزدیک به وقوع است) محافظت کنی.
زاده خاک این درم بر در دیگرم مران
داغ مفارقت منه بنده خانه زاد را
هوش مصنوعی: از خاک اینجا به دنیا آمدهام، مرا از در دیگر نران. نشان جدایی را بر دل بندهای که در خانه اینجا بوده، نگذار.
تا به سواد دیده کس جا نکند بغیر تو
گریه به سیل خون دهد مردم این سواد را
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی نتواند به جای تو بگرید، مردم به خاطر این درد و رنج به شدت گریه خواهند کرد.
نامه رسد چو از منت روی رقیب سنگدل
کن به سواد آن سیه تجربه المداد را
هوش مصنوعی: وقتی نامهای از معشوقی بیرحم برسد، قلم سیاه خاطرات تلخ را بر کاغذ میکشم.
داد ندادیاَم چو دین بردی و داد خواستم
وه که فروگذاشتی شیوه دین و داد را
هوش مصنوعی: من چیزی را که خواستم به تو دادم، اما تو آن را نپذیرفتی. افسوس که راه انصاف و حق را ترک کردی و دست از آن کشیدی.
راه سفر گرفتی و آگه ازان نکردیم
آه که درنیافتم دولت خیر باد را
هوش مصنوعی: تو راه سفر را پیش گرفتهای و ما از آن خبر نداریم. ای کاش میدانستم چه برکت و خیری در این سفر نهفته است.
هست مراد هر کسی چیز دگر درین جهان
نیست مراد غیر تو جامی نامراد را
هوش مصنوعی: هر کسی در این دنیا به دنبال هدفی متفاوت است، اما برای من، هدفی جز تو وجود ندارد. حتی کسی که نامراد است، هدفش تویی.