شمارهٔ ۳۶
به جنگجو صنم خویش گفتم ای صد بار
رسیده سنگ جفایت بر آبگینه من
رسان به سینه من سینه را به رسم صفا
که پاک به دل همچون تویی ز کینه من
به عشوه گفت تو را سینه گرچه صاف آمد
گمان مبر که رسد در صفا به سینه من
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به جنگجو صنم خویش گفتم ای صد بار
رسیده سنگ جفایت بر آبگینه من
هوش مصنوعی: به محبوب جنگجویم گفتم، ای کسی که بارها سنگ سختیهایت بر روح لطیف من فرود آمده است.
رسان به سینه من سینه را به رسم صفا
که پاک به دل همچون تویی ز کینه من
هوش مصنوعی: به من بگو چطور میتوانم عشق و صفا را احساس کنم، زیرا دل من از کینه و حسادت خالی نیست و به پاکی تو نیاز دارد.
به عشوه گفت تو را سینه گرچه صاف آمد
گمان مبر که رسد در صفا به سینه من
هوش مصنوعی: با ناز و لطافت به تو گفتم که قلبم هرچند صاف و بینقص است، اما گمان نکن که به پاکی و صفای دل من میرسد.